معرفی
در یک تعریف خلاصه از مفهوم مدیریت استراتژیک میتوان گفت: بررسی محیطی (محیط خارجی و محیط داخلی)، تدوین برنامه استراتژیک، اجرای استراتژی، ارزیابی و کنترل آنها میباشد. به این نکته توجه داشته باشید که موضوع مورد اشارۀ ما، “برنامهریزی استراتژیک” نمیباشد. ما از “مدیریت استراتژیک ” صحبت به عمل میآوریم. مدیریت استراتژیک مفهوم گستردهتر و جامعتر از برنامه استراتژیک دارد. ممکن است به برنامهریزی استراتژیک ایراداتی وارد شود و احساس نیاز به آن نشود اما بعید است کسی را بیابید که به مدیریت استراتژیک اعتقاد نداشته نباشد و ادعا کند که به آن نیاز ندارد.
به احتمال زیاد، شما به عنوان مدیر سازمان در اینکه شرایط بیرونی سازمانیتان دائما دستخوش تغییر میباشد دچار چالشهایی برای ادامه روند مثبت سازمان و آشفتگی در اجرای برنامهاستراتژیک سازمان تان شدهاید. لذا توصیه میشود جهت رفع این چالش از مدیریت استراتژیک به صورت اصولی بهره ببرید. دقیقاً نکته حائز اهمیت اینجاست که آیا شما نظام مدیریت استراتژیک را در سطح سازمان به طور کامل اجرا گردید؟ برای پاسخ به این سوال میبایست بررسی کنید آیا پاسخ به سؤالات ذیل مثبت است و در صورت پاسخ مثبت آیا به صورت اصولی در سازمان اجرا شده است:
- آیا شما عوامل خارجی (محیطی) مؤثر بر عملکرد سازمان را شناسائی و ارزیابی کردهاید؟
- آیا شما عوامل داخلی مؤثر بر عملکرد سازمان را شناسائی و ارزیابی کردهاید؟
- آیا عوامل مؤثر خارجی و داخلی جهت تعیین فهرست فرصتها و تهدیدهای محیطی و نقاط ضعف و قوت داخلی (SWOT) و استخراج استراتژیها، تحلیل شده است؟
- آیا ارزیابی موقعیت سازمان در محیط و تعیین نوع کلی استراتژی مناسب به درستی انجام شده است؟
- آیا تعیین اولویت اجرایی (جذابیت نسبی) استراتژیهای تدوین شده انجام میپذیرد؟
- آیا برنامهها و پروژههای سازمانیتان با اهداف و استراتژیها ارتباط داده شده است؟
- آیا شرح وظایف و مأموریتهای محوله به مدیران و کارکنانتان با استراتژیها و اهداف سازمان همسو شده است؟
- آیا تحقق اهداف بوسیله پایش و نظارت برنامهها و پروژههای مرتبط میتواند لحظهای پایش و کنترل گردد؟
حال شما با پاسخ به سوالات فوق میتوانید وضعیت سازمان خود را نسبت به اجرای اصولی نظام مدیریت استراتژیک و یا میزان نیاز به آن را تخمین بزنید.
مطالعه بیشتر: ضرورت استقرار نظام ارزیابی عملکرد کارکنان
برنامه ریزی استراتژیک چیست؟
برنامه ریزی استراتژیک معمولاً اهداف میان مدت تا بلند مدت را با طول عمر سه تا پنج سال نشان میدهد، اگرچه میتواند طولانیتر هم باشد. برنامه ریزی استراتژیک با برنامه ریزی تجاری متفاوت است، که معمولاً بر اهداف کوتاه مدت و تاکتیکی تمرکز میکند، مانند نحوه تقسیم بودجه. علاوه بر این مدت زمان تحت پوشش یک طرح تجاری میتواند از چند ماه تا چندین سال متغیر باشد.
یک برنامه استراتژیک نتیجه برنامه ریزی استراتژیک است که اغلب در یک سند طرح یا رسانههای دیگر منعکس میشود. این طرحها را میتوان به راحتی توسط افراد مختلف از جمله کارمندان، مشتریان، شرکای تجاری و سرمایه گذاران به اشتراک گذاشت، درک و دنبال کرد.
سازمانها برنامه ریزی استراتژیک را به صورت دورهای انجام میدهند تا تأثیر تغییر شرایط تجاری، صنعت، قانونی و نظارتی را در نظر بگیرند. یک برنامه استراتژیک ممکن است در آن زمان به روز و تجدید نظر شود تا هرگونه تغییر استراتژیک را منعکس کند.
مفهوم مدیریت استراتژیک چیست؟
اگرچه اصطلاح “مدیریت استراتژیک” در دنیای تجارت بسیار مورد انتقاد قرار میگیرد، اما اکثر مردم آن را به خوبی درک نمیکنند. اساساً مدیریت استراتژیک به سؤالات “می خواهید کسب و کارتان به کجا برود؟” (اهداف)، “کسب و کار شما چگونه به آنجا میرسد؟” (استراتژی)، و “وقتی به آنجا رسیدید چگونه متوجه خواهید شد؟” (ارزیابی) پاسخ میدهد.
در زیر مفاهیمی برای کمک به گسترش درک شما از مدیریت استراتژیک برای یک تجارت وجود دارد. این مفاهیم به تقویت تمرکز شما برای استفاده از مدیریت راهبردی مشاغل کمک میکند.
- مدیریت استراتژیک شامل تصمیم گیری برای موفقیت بلندمدت کسب و کار شما و تمرکز بر آن است.
- مدیریت استراتژیک میپرسد: “چگونه باید کسب و کار خود را برای رسیدن به اهداف مدیریت و کسب و کار قرار دهم؟”
- استراتژی کسب و کار مجموعهای از تصمیمات تجاری است که منجر به دستیابی به یک هدف تجاری میشود.
- این نوع مدیریت شامل “تصویر بزرگ” کسب و کار شما میشود.
- مدیریت استراتژیک شامل برنامه ریزی، تجزیه و تحلیل و اجرای یک استراتژی تجاری است.
- ماهیت مدیریت استراتژیک تطبیق منابع تجاری با فرصتهای بازار است.
- مدیریت استراتژیک شامل جستجو و شناسایی فرصتها و تهدیدها در بازار و صنعت و به طور کلی دنیای خارج است.
- این نوع مدیریت بر این فرض استوار است که «همه کسب و کارها یکسان نیستند».
- مدیریت استراتژیک شامل ارزیابی نقاط قوت و ضعف کسب و کار شما است.
- هنگام ارزیابی نقاط قوت و ضعف، مهارتها و تواناییهای شخصی احتمالاً مهمتر از داراییهای تجاری هستند.
- مدیریت استراتژیک شامل نگاه کردن به آینده به جای تمرکز بر گذشته است.
- مدیریت استراتژیک شامل پیش بینی تغییر و بهره گیری از آن است.
- تفکر استراتژیک شامل ارزیابی این است که تصمیمات امروز چه تاثیری بر تجارت من در آینده خواهد داشت.
- این نوع مدیریت بیشتر یک فرآیند ذهنی است تا یک فرآیند سفت و سخت.
- مدیریت استراتژیک برای مشاغلی با محصولات منحصر به فرد یا متمایز برای بازارهای خاص، تخصصی یا محصولات متفاوت بسیار مفید است.
- برنامه ریزی استراتژیک مقدم بر برنامه ریزی تجاری است. برنامه ریزی استراتژیک برای شناسایی و ارزیابی استراتژیهای کسب و کار جایگزین استفاده میشود. برنامه ریزی کسب و کار برای اجرای استراتژی کسب و کار استفاده میشود.
- برنامه ریزی استراتژیک در مقایسه با برنامه ریزی تجاری، کلمات بیشتر و اعداد کمتری دارد.
- یک برنامه استراتژیک یک سند “زنده” است که با تکامل اهداف و منابع شما تغییر میکند.
مزیت برنامه استراتژیک
نوسانات محیط کسب و کار باعث میشود که بسیاری از شرکتها استراتژیهای واکنشی را به جای استراتژیهای پیشگیرانه اتخاذ کنند. با این حال، استراتژی های واکنشی معمولاً فقط برای کوتاه مدت قابل اجرا هستند، حتی اگر ممکن است نیاز به صرف مقدار قابل توجهی از منابع و زمان برای اجرا داشته باشند. برنامه استراتژیک به شرکتها کمک میکند تا فعالانه آماده شوند و با دید بلند مدتتری به مسائل رسیدگی کنند. از جمله مزایای اولیه حاصل از برنامه ریزی استراتژیک میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. به تدوین استراتژیهای بهتر با استفاده از یک رویکرد منطقی و سیستماتیک کمک میکند
این مورد اغلب جزو مهمترین مزیتها محسوب میشود. برخی از مطالعات نشان میدهند که فرآیند برنامه استراتژیک سهم بسزایی در بهبود عملکرد کلی شرکت، بدون توجه به موفقیت یک استراتژی خاص دارد.
2. ارتباطات تقویت شده بین کارفرمایان و کارکنان
ارتباطات برای موفقیت فرآیند برنامه استراتژیک بسیار مهم است. از طریق مشارکت و گفتگو بین مدیران و کارکنان آغاز میشود که نشان دهنده تعهد آنها به دستیابی به اهداف سازمانی است. مدیران و کارکنان میتوانند با کمک برنامه ریزی استراتژیک تعهد خود را به اهداف سازمان نشان دهند. این به این دلیل است که آنها از عملیات و انگیزههای کسب و کار آگاه هستند. هنگامی که اهداف و مقاصد سازمانی از طریق برنامه ریزی استراتژیک مشخص میشوند، کارکنان بهتر میتوانند ارتباط بین عملکرد خود، موفقیت کسب و کار و پاداش را درک کنند. در نتیجه، هم کارکنان و هم مدیریت، ظرفیت بیشتری برای نوآوری و خلاقیت ایجاد میکنند که باعث گسترش مداوم شرکت میشود.
3. افراد شاغل در سازمان را توانمند میسازد
افزایش گفتگو و ارتباطات در تمام مراحل فرآیند، احساس اثربخشی و اهمیت کارکنان را در موفقیت کلی شرکت تقویت میکند. به همین دلیل، برای شرکت ها مهم است که فرآیند برنامه استراتژیک را با درگیر کردن مدیران و کارکنان سطوح پایینتر در سراسر سازمان متمرکز کنند. یک مثال خوب، شرکت والت دیزنی است که بخش برنامه ریزی استراتژیک جداگانه خود را به نفع واگذاری نقشهای برنامه ریزی به بخشهای تجاری فردی دیزنی منحل کرد.
چرا به برنامه استراتژیک نیاز است؟
ساختن یک برنامه استراتژیک بهترین راه برای اطمینان از این است که کل تیم شما از چشم انداز اولیه گرفته تا معیارهای موفقیت و ارزیابی نتایج و تنظیم (در صورت لزوم) همه برای رسیدن به یک هدف تلاش میکنند. در ادامه نحوه ساخت و ساختار این برنامه، برای کمک به شما در این راه آورده شده است.
1. چشم انداز را تعریف کنید
ایجاد یک برنامه استراتژیک برای کسب و کار به این معنی است که باید دیدگاه یکسانی برای موفقیت داشته باشید.
2. ارزیابی کنید که کجا هستید
گام بعدی در ایجاد یک برنامه استراتژیک، ارزیابی موقعیت شما، از نظر ابتکارات و همچنین بازار رقبا بزرگتر میباشد. یکی از رایجترین روشهای ارزیابی استراتژیک، تحلیل SWOT است.
تجزیه و تحلیل SWOT تمرینی است که در آن تعریف میکنید:
- نقاط قوت: نقاط قوت منحصر به فرد شما برای محصول چیست؟ شما از چه لحاظ رهبر هستید؟
- نقاط ضعف: چه نقاط ضعفی را میتوانید در پیشنهاد خود شناسایی کنید؟ چگونه محصول شما با سایر محصولات موجود در بازار مقایسه میشود؟
- فرصت ها: آیا زمینههایی برای بهبود وجود دارد که به متمایز کردن کسب و کار شما کمک کند؟
- تهدیدها: فراتر از نقاط ضعف، آیا تهدیدهای بالقوهای برای ابتکار عمل شما وجود دارد که بتواند موفقیت آن را محدود کرده یا از آن جلوگیری کند؟ چگونه میتوان آنها را پیش بینی کرد؟
3. اولویتها و اهداف را تعیین کنید
سومین برنامه استراتژیک تعیین اولویتها و اهداف میباشد. برای تحقق چشم انداز خود، چه چیزی را باید اولویت بندی کنید و چه اهداف خاصی را میتوانید برای دستیابی به اهداف خود ترسیم کنید؟
هنگامی که چشم انداز خود را مشخص کردید و ارزیابی کردید که در حال حاضر کجا هستید، در موقعیت خوبی برای شروع شناسایی و رتبه بندی اولویتها و اهداف دقیق مرتبط با آنها خواهید بود. این میتواند به شکل طوفان فکری و ایده پردازی بر اساس نکات اولیه مراحل 1 و 2 باشد.
4. تاکتیکها و مسئولیتها را تعریف کنید
برای دستیابی به اهدافتان چه مراحل خاصی لازم است؟ چه کسی پاسخگو خواهد بود؟ این مرحلهای است که در آن افراد یا واحدهای تیم شما میتوانند در مورد چگونگی دستیابی به اهداف خود، یک مرحله در زمان، اطلاعات دقیقی کسب کنند.
مهم است به خاطر داشته باشید که این موارد ممکن است با شروع پروژه خود و دریافت دادههای اولیه پروژه تغییر کنند. به همین دلیل، مهم است که:
- برنامهای تهیه کنید که معیارهای مشخصی برای موفقیت داشته باشد
- اطمینان حاصل کنید که برنامه شما با شرایط در حال تغییر سازگار است.
- برای ایجاد تغییرات جزئی به شیوهای هماهنگ، نقشها و مسئولیتها را به وضوح تعریف کنید.
5. مدیریت، اندازه گیری و ارزیابی
هنگامی که برنامه شما به مرحله اجرا درآمد، مهم است که به طور فعال پیشرفت را مدیریت کنید. قبل از شروع برنامه خود، روی ابزاری برای اندازه گیری موفقیت یا شکست تصمیم بگیرید، به طوری که همه در مورد پیشرفت همسو باشند و بتوانند برای ارزیابی ابتکار عمل شما در فواصل زمانی منظم گرد هم آیند. فاصله زمانی را برای گرد هم آمدن و بررسی نتایج تعیین کنید. این بسته به ماهیت پروژه میتواند به صورت هفتگی، ماهانه یا فصلی انجام شود.
چرا برنامههای استراتژیک شکست میخورند؟
دلایل زیادی وجود دارد که باعث میشود برنامههای استراتژیک توسط سازمانها محقق نشود. در اینجا به چهار مورد از آنها اشاره شده است:
1- ناکامی در ارزیابی جهت استراتژیک فعلی قبل از شروع یک برنامه استراتژیک
برای هر سازمان مدیریت یک استراتژی رسمی، یکپارچه و به طور موثر اجرا شده یک کار بزرگ است. انجام این کار بدون اقدامات مقدماتی لازم، به احتمال زیاد منجر به هدر رفتن زمان، انرژی، تلاشهای نادرست خواهد شد و حتی میتواند منجر به شکست برنامه شود. مهمتر از آن، مدیریت در تلاش برای ایجاد یک جهت استراتژیک بدون در نظر گرفتن آرزوها و برنامههای فعلی خود در مضیقه خواهد بود.
قبل از انجام هر گونه تلاش برای توسعه، بهبود، و/یا مدیریت استراتژی، باید درک مشترکی از دامنه و عمق تلاش برای تغییر انجام شود. اینکار به نوبه خود، باید بر اساس یک ارزیابی مبتنی بر واقعیت از جهت استراتژیک و قابلیتهای مدیریت استراتژیک در حال حاضر باشد. ارزیابی اولیه، تا حد زیادی، مبنای ایجاد تغییرات را تعیین خواهد کرد، که این ارزیابی یک ممیزی کامل نخواهد بود.
شروع یک فرآیند برنامه ریزی با ایجاد این درک مشترک راهنمای کلیدی است و این مرحله اغلب در فرآیند استراتژیک نادیده گرفته شده است.
مطالعه بیشتر: بررسی مهمترین شاخصهای استراتژیک
2- عدم مطالعه برگههای تیم و ایجاد تغییرات لازم
عدم مطالعه برگههای تیم و ایجاد تغییرات لازم یکی دیگر از دلایل شکست برنامه استرتژیک سازمانها میباشد. برای تعریف استراتژی و تصویب بودجههای عملیاتی سالانه، قضاوتها و تصمیم گیریها با استفاده از درک نادرست از محیط استراتژیک و توانایی آن برای تأثیرگذاری بر آینده انجام میشود. اغلب رهبران سازمانی بدون ایجاد یک پایگاه اطلاعاتی مشترک که بر اساس آن میتوان تصمیمات استراتژیک درستی گرفت، وارد فرآیند تنظیم استراتژی میشوند.
3- عملکرد نامطلوب در تفکر استراتژیک “تیم محور”.
تبدیل شدن به یک تیم رهبری با عملکرد بالا که بتواند یک استراتژی را اجرا کند، کار آسانی نیست. از دیگر دلایل شکست در برنامه استراتژیک سازمان ها، عملکرد نامطلوب در تفکر استراتژیک “تیم محور” میباشد. تیمهای رهبری در شناسایی و ایجاد استراتژیهای رقابتی مؤثر و پایدار با ترکیب تفکر منضبط دقیق با پرسشهای باز، بحثهای تیمی، بازخورد منظم و تعامل مؤثر میشوند. برخلاف رویکرد مبتنی بر تیم، استراتژیهایی که فقط بر ادراکات «رهبر دانا» استوار است، توسعه رویکردهای اختیاری را برای حرکت رو به جلو و مهمتر از آن فرصت ایجاد یک تیم رهبری استراتژیک چند سطحی را به شدت محدود میکند. تدوین استراتژی و صرفاً واگذاری سطوح پایینتر رهبری به اجرای آن، دیگر برای رهبری عالی کارآمد نیست. در نتیجه، باید قویاً از این امر حمایت کرد که تمام سطوح رهبری در طول فرآیند به طور مداوم درگیر شوند.
استفاده از رویکرد تیمی کمک میکند تا اطمینان حاصل شود که تدوین و اجرای استراتژی به احتمال زیاد فرآیندهای افزایشی هستند که از قابلیتهای موجود برای ایجاد جهت گیری استراتژیک فعلی استفاده میشود. بنابراین، تصمیم گیری در مورد تعداد کمی از مناطق با دقت انتخاب شده برای توسعه و اجرای تغییرات استراتژیک معمولا موثرتر از تلاش برای ایجاد تغییرات گسترده است. ماهیت تفکر استراتژیک مبتنی بر تیم شامل ایجاد گزینههای متعدد برای تحقق چشم انداز و مجموعهای از پاسخهای عملی برای مقابله با محیط همیشه در حال تغییر و رویدادهای غیرمنتظره است.
توسعه مجموعهای از گزینههای استراتژی، حتی اگر چندین گزینه برای اجرای فعلی انتخاب نشده باشند، میتواند به عنوان برنامهریزی احتمالی عملی تلقی شود. استفاده از رویکرد تیمی نه تنها تعداد گزینههای ممکن را افزایش میدهد، بلکه سطح تعهد و تلاش اعضای تیم مسئول مدیریت استراتژیک را نیز افزایش میدهد.
4- عدم استفاده از مجموعه متعادلی از معیارهای عملکرد برای نظارت بر اجرا و انجام اصلاحات در اواسط دوره
در بسیاری از سازمانها، اجرای یک برنامه استراتژیک اغلب منجر به شکاف میشود، یعنی شکافی بین استراتژیهایی که از بالای سازمان میآیند و سطح درک کارکنان از نحوه مشارکت فعالیتهای روزانهشان در دستیابی به چشمانداز این شکاف ظاهر میشود. به این دلیل که یک برنامه استراتژیک طبیعتاً مجموعهای از اهداف بلندمدت است، در حالی که بیشتر مدیران برای سنجش پیشرفت خود با استفاده از اقدامات کوتاه مدت آموزش دیده اند.
معیارهای ارزیابی کوتاه مدت اغلب منحصراً بر عملکرد مالی متمرکز هستند. معیارهای مالی اغلب بر مدیریت داراییهای فیزیکی و مالی تمرکز دارند. با این حال، پاداشهای رقابتی امروزی به سازمانهایی تعلق میگیرد که داراییهای فکری خود را به بهترین شکل مدیریت میکنند. با استفاده از یک رویکرد متعادلتر برای اندازه گیری عملکرد، این سازمانها معیارهای مالی سنتی را با معیارهایی تکمیل میکنند که عملکرد را از سه منظر دیگر اندازه گیری میکنند. مشتری، عملیات داخلی، یادگیری و رشد اغلب نادیده گرفته میشوند.
مطالعه بیشتر: مزیتهای انعطاف پذیری استراتژیک چیست ؟
9 اصل برنامه استراتژیک
1. کل کسب و کار را مدیریت کنید
یک برنامه استراتژیک موثر به همه افراد اجازه میدهد که تصور کنند صاحب فروشگاه هستند! از تیم خود دعوت کنید طوری فکر کنند که گویی مالک شرکت هستند. آنها را تشویق کنید تا به کل کسب و کار نگاه کنند. این تفکر دست نخورده دیدگاهی متمایز و به احتمال زیاد بدیع ایجاد خواهد کرد.
2. پیشرفت افقی
هر سازمانی سیلوهای عمودی دارد. ایجاد محیطی که در آن سیلوها خراب میشوند و کل تیم دور هم جمع میشوند و به عنوان یک واحد فکر میکنند، کلید برنامه استراتژیک موثر است. به هر یک از اعضای تیم اجازه صحبت کردن و تفکر متقابل کارکردی بدهید: به خدمات مشتری اجازه دهید آزادانه در مورد زنجیره تامین و غیره بحث کند. این پارادایم باعث پیشرفت خواهد شد.
3. صداقت
اگر تیم “مقاومت کند” کار مهمی انجام نخواهد شد. گروه باید بتواند صادقانه و بدون شخصی سازی مشکلات را مورد بحث قرار دهدمکانی امن ایجاد کنید که مردم بتوانند بدون ترس حقایق خود را بیان کنند. یک بحث آزاد را تشویق کنید که در آن حقیقت به اشتراک گذاشته شود. حقیقت باعث پیشرفت خواهد شد.
4. دیدگاه قبل از برنامه ریزی
چهارمین اصل برنامه استراتژیک را با ذکر یک مثال، درک آن را برای شما راحتتر میکنیم. اولین سوالی که یک گوشی هوشمند هر زمان که مسیرها را از شما میپرسد این است که “اکنون کجا هستید؟” در اصول برنامه استراتژیک هم مهمترین بخش دریافت دیدگاه در مورد وضعیت فعلی میباشد. برنامه ریزی زودهنگام بدون وضوح کامل دیدگاه یکی از نقاط ضعف اکثر روشهای برنامه ریزی استراتژیک است. با این حال، اگر دیدگاه درستی داشته باشید، طرح اصلی تقریبا خودش را مینویسد.
5. چشم انداز را روشن کنید
همان طور که میدانیم جایی که بینشی وجود ندارد، در نهایت هرج و مرج به وجود میآید. برعکس، جایی که چشم انداز روشنی وجود دارد، نظم وجود دارد. بنابراین، قبل از ورود به هر تاکتیکی، به دنبال تعریف پاسخ این سوال باشید: به کجا میرویم؟ با در دست داشتن راه حل، تیم به خوبی برای ایجاد استراتژی مجهز خواهد بود.
6. روی W.I.N.s تمرکز کنید
W.I.N مخفف عبارت What’s Important Now است؟ این عبارت از مربی افسانهای فوتبال کالج لو هولتز میآید، که به بازیکنان خود در نوتردام یادآوری میکرد که این سوال مهم را در طول روز بارها و بارها از خود بپرسند. این سوال به تیم کمک میکند تا بر روی چهار تا شش پروژه حیاتی برای پیشبرد سازمان در طول برنامه استراتژیک تمرکز کند.
7. فرم تابع عملکرد است
یکی دیگر از نقصهای سیستمهای برنامه استراتژیک، تجدید ساختار زودرس است. نظم و انضباط را تا زمانی که چشم انداز، برنامه و اقداماتی را که باید انجام شود روشن کردید حفظ کنید و سپس درباره ساختار صحبت کنید. تنها در این صورت خواهید توانست تعیین کنید که چه سیستم ها، فرآیندها و ساختاری برای اجرای طرح مورد نیاز است.
8. اگر برای کار خود برنامه ریزی و آن را اجرا کنید، طرح شما موفق خواهد شد.
اگر برنامه شما درست باشد و با نظم به آن پایبند باشید، میتوان به موفقیت دست یافت. به خاطر گذاشتن طرح در قفسه ضرب المثل مقصر نباشید. برنامه را به طور منظم مدیریت کنید تا مطمئن شوید که آنچه برنامه ریزی شده است در نهایت انجام میشود.
9. سازگاری ثابت
وقتی صحبت از برنامه استراتژیک میشود، چیزی به نام «آن را تنظیم کنید و آن را فراموش کنید» وجود ندارد. تقریباً روزانه، اطلاعات جدید، رقبا، نوآوریها و غیره حتی بهترین برنامهها را مجبور به بررسی، تجدید نظر میکند. آماده سازی سالانه را در نظر بگیرید و فضایی را برای تغییرات در شرایط محیط داخلی و خارجی فراهم کنید.
شاخصهای برنامه استراتژیک
شاخصهای برنامه استراتژیک شامل تجزیه و تحلیل، حیطه برنامه ریزی، انعطاف پذیری، افق زمانی و نگرشهای کنترلی هستند.
- تجزیه و تحلیل: این شاخص به آگاهی از رویدادها و روندهای محیطی سازمان اشاره دارد و بیشتر یک فعالیت مدیریتی محسوب میشود. تجزیه و تحلیل اطلاعات لازم را در مورد رویدادهای مرتبط با محیط خارجی فراهم میکند و عدم اطمینان را کاهش میدهد.
- انعطاف پذیری: این شاخص به توانایی برنامه استراتژیک شرکت برای ایجاد تغییرات با توجه به فرصت ها/تهدیدهای محیطی اشاره دارد. به طوری که شرکت هادر محیطهای پیچیده با استقرار سیستمهای برنامه ریزی انعطاف پذیر عملکرد خود بهینه سازی کنند.
- افق برنامه ریزی: شاخص افق برنامه ریزی یک شرکت به مدت دوره زمانی اشاره دارد که تصمیم گیرندگان در برنامه ریزی خود آن را در نظر میگیرند.
- حیطه برنامه ریزی: به میزان مشارکت کارکنان در فعالیتهای برنامه ریزی استراتژیک شرکت اشاره دارد.
- مشارکت بالای کارکنان در برنامهریزی، افراد را در فرآیند برنامهریزی درگیر میکند در نتیجه این امر میتوان به شناسایی فرصتها کمک کرد. علاوه بر این، دامنه وسیع برنامه ریزی به مشارکت فعال مدیران میانی و عملیاتی در فرآیند برنامه ریزی مشروعیت میبخشد.
- کنترل: هدف سیستمهای کنترل اطمینان از دستیابی شرکت به اهداف کوتاه مدت و بلند مدت است. کنترلهای استراتژیک بر دستیابی به استراتژیها و اهداف شرکت تاکید دارد. چنین کنترلهایی خلاقیت را تشویق میکند و فرصتهایی را برای نوآوری فراهم میکند.
چگونگی ایجاد یک برنامه استراتژیک موفق
در ادامه به چند نکته برای ایجاد یک برنامه استراتژیک موفق اشاره شده است.
1. با دید خود شروع کنید
برای ایجاد یک برنامه استراتژیک قبل از اینکه یک کلمه در مورد استراتژی خود یادداشت کنید، باید ارزیابی کنید که چشم انداز گستردهتر سازمان شما چیست. میخواهید در آینده کجا باشد و برای رسیدن به آن چه اقداماتی باید انجام دهید؟ هدف سازمان خود را در هر دو حوزه شرکتی و اجتماعی در نظر بگیرید و اینکه چگونه چشم انداز شما به تحقق آن کمک میکند.
با شروع با این مفاهیم، گسترده ترمی توانید به جزئیات برنامه استراتژیک خود، مانند اهداف، تاکتیکها محدود شوید.
2. یک بازه زمانی مشخص کنید
در مورد یک چارچوب زمانی مشخص تصمیم بگیرید که در آن میخواهید استراتژی خود را محقق کنید، خواه یک، پنج یا ده سال باشد. داشتن یک بازه زمانی برای کار به شما کمک میکند معیارهای مشخصی را تعیین کنید تا بتوانید پیشرفت خود را با آن اندازه گیری کنید. به عنوان مثال، افزایش سهم بازار به میزان 40 درصد در عرض سه سال به شما یک هدف روشن میدهد که میتوانید در طول زمان به سمت آن کار کنید و آن را دنبال کنید.
3. سازگار باشد
مهم است که به یاد داشته باشید که یک برنامه استراتژیک، حتی زمانی که تکمیل شده است، تمام نمیشود. به طور کلی یک سند “زنده” است که باید با زمان تغییر کند و با شرایط جدید سازگار شود. برای فعال کردن این کار، باید به همه افراد سازمان خود اجازه دهید از طریق یک سیستم نقشه برداری استراتژی واضح به استراتژی شما دسترسی داشته باشند. با استفاده از قدرت نرم افزار استراتژی کسب و کار، میتوانید استراتژی خود را همیشه در سراسر شرکت خود به اشتراک بگذارید و اجازه دهید در صورت نیاز آن را بررسی کنند.
مطالعه بیشتر: هوش تجاری چیست و چگونه به رشد کسب و کار شما کمک میکند؟
تدوین برنامه استراتژیک چیست؟
تدوین برنامه استراتژیک فرآیندی تحلیلی برای انتخاب بهترین مسیر اقدام مناسب برای دستیابی به اهداف و چشم انداز سازمانی است و یکی از مراحل فرآیند مدیریت استراتژیک میباشد. برنامه استراتژیک به سازمان این قابلیت را میدهد که منابع خود را بررسی کرده و یک برنامه مالی ارائه دهد و مناسبترین برنامه اقدام را برای افزایش سود ایجاد کند.
تدوین برنامه استراتژیک از طریق تحلیل SWOT مورد بررسی قرار میگیردSWOT مخفف قدرت، ضعف، فرصت و تهدید است. برنامه استراتژیک باید به همه کارکنان اطلاع داده شود تا آنها از اهداف، ماموریت و چشم انداز شرکت مطلع شوند. جهت و تمرکز را برای کارمندان فراهم میکند.
مراحل تدوین برنامه استراتژیک
فرآیند تدوین برنامه استراتژیک اساساً شامل شش مرحله اصلی است.
- ایجاد اهداف سازمانی: شامل تعیین اهداف بلند مدت یک سازمان است. پس از تعیین اهداف سازمانی میتوان تصمیمات استراتژیک اتخاذ کرد.
- تجزیه و تحلیل محیط سازمانی: شامل تجزیه و تحلیل SWOT است، به معنای شناسایی نقاط قوت و ضعف شرکت و حفظ هوشیاری نسبت به اقدامات رقبا برای درک فرصتها و تهدیدها.
نقاط قوت و ضعف عوامل داخلی هستند که یک سازمان بر آنها کنترل دارد. از سوی دیگر، فرصتها و تهدیدها عوامل بیرونی هستند که سازمان کنترلی بر آنها ندارد. یک سازمان موفق بر روی نقاط قوت خود تمرکز و بر نقاط ضعف خود غلبه میکند، فرصتهای جدید را شناسایی کرده و در برابر تهدیدهای خارجی محافظت میکند.
- تشکیل اهداف کمی: تعیین اهداف به منظور دستیابی به اهداف کوتاه مدت و بلند مدت شرکت. به عنوان مثال، 30 درصد افزایش درآمد در سال جاری یک شرکت.
- اهداف در چارچوب برنامههای تقسیمی: شامل تعیین اهداف برای هر بخش است تا آنها در انسجام با سازمان به عنوان یک کل کار کنند.
- تجزیه و تحلیل عملکرد: در این مرحله از تدوین برنامه استراتژیک برای تخمین درجه تفاوت بین عملکرد واقعی و استاندارد یک سازمان انجام میشود.
- انتخاب استراتژی: انتخاب استراتژی مرحله نهایی تدوین برنامه استراتژیک است که شامل ارزیابی گزینهها و انتخاب بهترین استراتژی از بین آنها به عنوان استراتژی سازمان است.
- فرآیند تدوین برنامه استراتژیک بخشی جدایی ناپذیر از مدیریت استراتژیک است، زیرا به چارچوب بندی استراتژیهای موثر برای سازمان، بقا و رشد در محیط کسب و کار پویا کمک میکند.
برای مطالعه بیشتر: نکات مهم در هنگام تدوین برنامه راهبردی در یک سازمان
سطوح تدوین برنامه استراتژیک
سه سطح از تدوین استراتژی در یک سازمان استفاده میشود:
- استراتژی سطح شرکت: این سطح آنچه را که میخواهید به دست آورید مشخص میکند که عبارت است از رشد، ثبات، کسب یا کاهش. بر روی کسب و کاری که قرار است وارد بازار شوید تمرکز دارد.
- استراتژی سطح کسب و کار: این سطح به این سوال پاسخ میدهد که چگونه میخواهید رقابت کنید. در سازمانهایی که واحدهای تجاری کوچکتری دارند و هر کدام به عنوان واحد تجاری استراتژیک (SBU) در نظر گرفته میشوند، نقش ایفا میکند.
- استراتژی سطح عملکردی: این سطح بر چگونگی رشد یک سازمان متمرکز است. اقدامات روزانه از جمله تخصیص منابع برای ارائه استراتژیهای سطح شرکت و کسب و کار را تعریف میکند.
از این رو، همه سازمان ها دارای رقبا هستند و این استراتژی است که یک کسب و کار را قادر میسازد تا موفقتر و تثبیتتر از دیگری شود.
تفاوت برنامه استراتژیک و عملیاتی
تفاوت برنامه استراتژیک و عملیاتی چیست؟ اگر شما یک مدیر در سمت بالا هستید، ممکن است مسئول انتخاب فرآیند برنامه ریزی برای یک سازمان یا بخش باشید. بسته به نیازهای کسب و کار و سبک رهبری خود میتوانید بین برنامه ریزی عملیاتی و برنامه ریزی استراتژیک تصمیم بگیرید. درک تفاوت بین برنامه استراتژیک و عملیاتی ممکن است به شما کمک کند، گزینهای را انتخاب کنید که برای تیم و اهداف شما مناسب باشد. در این مقاله به تعریف برنامه ریزی عملیاتی و استراتژیک میپردازیم، تفاوت برنامه استراتژیک و عملیاتی شناسایی میکنیم و نمونههایی از هر برنامه را ارائه میدهیم.
برنامه عملیاتی چیست؟
قبل از اینکه به تفاوت برنامه استراتژیک و عملیاتی بپردازیم به تعریف جداگانه هر کدام خواهیم پرداخت. برنامه عملیاتی فرآیند ایجاد یک برنامه دقیق و کوتاه مدت برای عملیات تجاری است. اینکه چقدر برای عملیات خود برنامه ریزی میکنید به نیازهای کسب و کار شما بستگی دارد، اما بسیاری از مدیران تصمیم میگیرند یک سال قبل برنامه ریزی کنند. شما میتوانید از این برنامهها برای تعیین انجام وظایف هر هفته بخش خود، رهبری هر پروژه خاص و از منابع برای تکمیل پروژههای خود استفاده کنید.
توسعه یک برنامه عملیاتی اغلب برای موفقیت کسب و کار بسیار مهم است، زیرا به هر یک از کارکنان کمک میکند که مسئولیتهای متمایز خود را درک کنند، در طی مدت زمان مشخص وظایف خود را تکمیل و نحوه اقدامات آنها به اهداف بلندمدت تجارت کمک میکند.
برنامه ریزی استراتژیک چیست؟
در ابتدای مقاله اشاره مختصری به تفاوت برنامه استراتژیک و عملیاتی کردیم. برنامه ریزی استراتژیک فرآیند تصمیم گیری در مورد اهداف بلند مدت برای کسب و کار و شناسایی اقداماتی است که میتوان برای رسیدن به آنها انجام داد. این به معنای تعیین وضعیت فعلی و تصمیم گیری در مورد موفقیت کسب و کار و شناسایی پروژههای خاصی است که میتوان برای رسیدن به اهداف خود تکمیل کنید. اهدافی که در طول برنامه ریزی استراتژیک انتخاب میکنید، نشان میدهد که برنامههای عملیاتی شما ممکن است برای هر سال چگونه باشد. بسته به دقت تحقیق خود، میتوانید یک برنامه استراتژیک ایجاد کنید که پنج سال آینده را مشخص کند.
مطالعه بیشتر: مدیریت استراتژیک به چه معناست ؟
تفاوت بین برنامههای استراتژیک و عملیاتی چیست؟
اصلیترین تفاوت برنامه استراتژیک و عملیاتی در این است که برنامه استراتژیک برای کمک به سازمان در دستیابی به چشم انداز بلندمدت خود تدوین میشود. در حالی که برنامههای عملیاتی شامل فرآیند تصمیمگیری برای دستیابی به اهداف تاکتیکی کسب و کار است، یا فرآیند تعریف فعالیتهای روزانه شرکتها در سطح استراتژیک است.
یک برنامه استراتژیک رسالت، اهداف کلیدی و چشم انداز شرکت شما را برای 3 تا 5 سال آینده مشخص میکند. اهداف این دو روش باهم متفاوت هستند.
یکی دیگر از تفاوت برنامه استراتژیک و عملیاتی اهداف آن هاست. هدف برنامه استراتژیک بر روی دستیابی به چشم انداز و اهداف شرکت متمرکز است. اما برنامه عملیاتی بر انجام وظایف معمول شرکت به منظور دستیابی به اهداف استراتژیک آن تاکید دارد. یک برنامه عملیاتی نیز برنامه کاری نامیده میشود.
زمان برنامه یکی دیگر از تفاوت برنامه استراتژیک و عملیاتی است. معمولا برنامه ریزی برای سال آینده انجام میشود. برنامه عملیاتی در مورد چه چیزی، چه کسی، چه زمانی و چه تعداد پرس و جو در مورد فعالیتهای هفتگی یا روزانه صحبت میکند.
برای مطالعه بیشتر: استراتژی رهبری هزینه چیست؟
مقایسه جدولی تفاوت برنامه استراتژیک و عملیاتی
پارامترهای مقایسه | برنامه استراتژیک | برنامه عملیاتی |
نوع طرح | رویکرد در برنامه ریزی استراتژیک برون گرا است. | رویکرد در برنامه ریزی عملیاتی درونگرا است. |
تغییرات | این نوع برنامه ریزی بیشتر طول میکشد. | استراتژی معمولاً هر سال بر اساس نیاز تغییر میکند. |
معنی و مفهوم | این برنامه ریزی برای تحقق رویای شرکت است. | این روش انتخاب کاری است که ممکن است از قبل انجام شود. برنامه عملیاتی تلاش میکند تا اهداف تاکتیکی شرکت را برآورده کند. |
ارائه شده توسط | برنامه ریزی استراتژیک توسط مدیریت سطح بالا انجام میشود. | مدیریت در سطح متوسط |
دوره زمانی | برنامه ریزی بلند مدت است | برنامه ریزی کوتاه مدت است |
در ادامه با ذکر مثال برای هر برنامه درک تفاوت برنامه استراتژیک و عملیاتی را برای شما آسان کرده ایم.
نمونه برنامه عملیاتی
برای مثال تصور کنید که آریا در حال ایجاد یک برنامه عملیاتی برای بخش توسعه شرکت کامپیوتری است. برای شروع، او اهداف مهمی را پیدا میکند که میخواهد بخش به آن دست یابد و مشخص میکند که هر تیم چه پروژههایی را برای دستیابی به آن اهداف باید تکمیل کند. فیلیس شاخصهای عملکرد کلیدی را که برای اندازهگیری عملکرد پروژه، افراد درگیر در هر پروژه، مهلت هر پروژه و منابع مورد نیاز برای تکمیل هر کار، مشخص میکند. هنگامی که او اولین پیش نویس برنامه عملیاتی خود را کامل میکند، ممکن است به شکل زیر باشد:
- هدف: بهبود کارایی پروژه. پیاده سازی تکنیکهای اتوماسیون
- پروژههای مهم: سرعت بخشیدن به فرآیند ورود کارکنان. اعضای تیم را در مورد نحوه استفاده از ویژگیهای اتوماسیون نرم افزاری آموزش دهید.
- تیمهای درگیر: آموزش مدیران و کارکنان. رهبران و دستیاران فناوری اطلاعات.
- شاخصهای کلیدی عملکرد: زمان رسیدن به بهره وری. آموزش بازگشت سرمایه و تحویل با نرخ کامل به موقع.
- منابع: زمان صرف شده برای آموزش و تحقیق.
نمونه برنامه استراتژیک
آریا برنامه استراتژیک شرکت کامپیوتری را با تصمیم گیری در مورد چشم انداز سازمان که مشتمل بر اهداف و آرزوهای بلند مدت برای کسب و کار است، شروع میکند. سپس استراتژیهایی را مینویسد که میخواهد در سه تا پنج سال آینده اولویت بندی کند، که میتواند بر موضوعاتی مانند بهبود کیفیت یا افزایش فروش تمرکز کند. در مرحله بعد، او اهداف سالانه هر بخش و موارد عملی را فهرست کرده که اعضای بخش میتوانند در حین تکمیل پروژهها روی آنها تمرکز کنند. هنگامی که فیلیس اولین پیش نویس برنامه استراتژیک خود را به پایان رساند، ممکن است به شکل زیر باشد:
- چشم انداز: به مشتریان با کیفیت هر بار که محصولات ما را میخرند، تجربیات با کیفیت ارائه دهیم. برای ساختن رایانهها به گونهای انجام شود که سلامت محیط زیست ما حفظ شود.
- استراتژیهای سه تا پنج ساله: درک نقاط تماس مخاطبان هدف را برای تیمهای فروش و بازاریابی بهبود بخشید. از بسته بندی پایدار برای تمام محصولات و بسته بندیهای اصلی در چهار سال آینده استفاده کنید.
- اهداف سالیانه: افزایش نرخ حفظ مشتری برای تیمهای فروش. کاهش ردپای کربن برای همه تیمهای درگیر در فرآیند تولید.
- بخش اقدام: نظرات مشتریان را جمع آوری و کلمات کلیدی رایج مورد استفاده توسط وفاداران به برند را شناسایی کنید. برنامهای برای تطبیق تمام خطوط تولید برای بسته بندیهای جدید و پایدار ایجاد کنید.
برای مطالعه بیشتر: راهنمای کامل برای تعیین اهداف استراتژیک به همراه چند مثال
انواع مدلهای برنامه ریزی استراتژیک
مدلسازی فرآیندها و شبیه سازی روشهای موجود در سازمان از مراحل اصلی در مدیریت استراتژیک میباشد. با استفاده از رویکردها و تجارب بدست آمده از شرکتها و فرآیندهای مختلف، میتوان بهترین مدل را برای برنامه ریزی و اجرای اهداف مدیریت استراتژیک در سازمان انتخاب نمود. در ادامه با انواع مدل برنامه ریزی استراتژیک در سازمان آشنا خواهید شد.
مدل برنامه ریزی استراتژیک گروه مشاورین بوستون BCG چیست؟
ماتریس BCG ابزاری سودمند و پرکاربرد در برنامه استراتژیک است. از این مدل برای تحلیل و انتخاب استراتژی سازمانی استفاده میشود. این ماتریس دو عامل رشد صنعت و سهم نسبی در صنعت وضعیت هر شرکت را در نظر گرفته و با پیش بینی چگونگی تخصیص مالی و گردش نقدی جهت سودآوری بیشتر و بقا در آن کسب و کار مشخص میکند.
همان طور که میدانیم امروزه در سراسر جهان فضای رقابتی پیچیدهتر و گستردهتر شده است که با کمک برنامه اسـتراتژیک میتوان موفقیت شرکت یا سازمان را رقم زد. در این مسیر برای مدیریت سازمان بررسی وضعیت موجود و گرفتن تصمیم مناسب در ارتباط با واحدهای مختلف یک شرکت امری مهم و حیاتی است. گرفتن تصمیم مناسب در ارتباط با ماتریس BCG میتواند شرایط مناسبی را برای ارزیابی وضعیت شرکت با تعیین وضعیتهای مختلف SBU ها، ابزار مناسبی را در جهت اتخـاذ تصـمیمات مناسب فراهم کند. برخلاف همه انتقاداتی که به این مدل وارد شده است (انتقـاداتی کـه جدی میباشد) به دلیل راحتی استفاده از آن و اجتناب از پیچیدگیهای زاید سبب شده که مورد استفاده زیادی قرار بگیرد. به هر حال این مـاتریس ابـزار مناسـب و پرکـاربردی در پروسـه برنامه استراتژیک است که قطعا استفاده از آن بسیار مفیدتر از نادیده گرفتن آن است.
مطالعه بیشتر: آموزش گام به گام تدوین برنامه عملیاتی
در ادامه به تعریف جزئی ماتریس BCG و نحوه کمک آن در برنامه استراتژیک پرداخته ایم:
ماتریس BCG چیست؟
ماتریس BCG مدلی است که برای تجزیه و تحلیل محصولات یک کسب و کار جهت کمک به برنامه استراتژیک بلند مدت مورد استفاده قرار میگیرد. این ماتریس به شرکتها کمک میکند فرصتهای رشد جدید را شناسایی کرده و تصمیم بگیرند که چگونه برای آینده سرمایه گذاری کنند.
اکثر شرکتها طیف گستردهای از محصولات را ارائه میدهند، اما برخی از آنها بازدهی بیشتری نسبت به دیگران دارند. ماتریس BCG به کسب و کار چارچوبی برای ارزیابی موفقیت هر محصول میدهد تا به شرکت کمک کند تعیین کند که کدام یک باید پول بیشتری سرمایه گذاری کند و کدام یک را به طور کامل حذف کند. همچنین میتواند به شرکتها کمک کند تا محصول جدیدی را برای معرفی به بازار شناسایی کنند.
مزایای ماتریس BCG چیست؟
ماتریس BCG یک چارچوب ساده است که همه شرکتها میتوانند از آن برای ارزیابی محصولات خود در جهت برنامه استراتژیک استفاده کنند. هر کسی میتواند به ماتریس نگاه کند و بفهمد کدام یک از محصولات کسب و کار بهترین عملکرد را دارند. این ماتریس علاوه بر ارائه یک دید پرنده از نحوه عملکرد محصولات، به شناسایی عواملی که باعث موفقیت یا ناموفق بودن هر محصول میشود کمک میکند. همچنین به شما این امکان را میدهد تا ببینید که چگونه محصولات شما در مقابل یکدیگر قرار میگیرند. ماتریس BCG همچنین ابزار مفیدی برای کشف فرصتهای جدید در بازار و حذف محصولات با عملکرد ضعیف است که میتواند در درازمدت باعث صرفهجویی زیادی در شرکت شما شود.
از دیگر مزایای اصلی این ماتریس هنگام استفاده در برنامه استراتژیک این است که بـا تمرکـز بر جریان نقدی و مشخصات سرمایه گذاری تعیین میکند که یک شرکت چگونـه منـابع مـالی خود را در بلندمدت و استراتژیک به کار بندد. در این دیدگاه ماتریس BCG میتواند در انتخاب و گزینش استراتژی مناسب بر طبق چشم انداز تعریف شده برای کسب و کار حرکت مناسب را انجام دهد.
بسیاری از شرکتها هستند که از قسمتهای مختلف مستقلی تشکیل شدهاند یا به عبارتی دارای چندین واحد کسب و کار هستند. آنها از طریق ماتریس BCG استراتژی خود را تنظیم میکنند. همچنین برای تجزیه و تحلیل محصولات کسب و کار خود جهت کمک به برنامه استراتژیک بلند مدت از این ماتریس استفاده میکنند.
هنگامی که یک شرکت در صنایع مختلفی به رقابت بپردازد و نیازمند برنامه استراتژیک جداگانهای باشد در این مواقع محاسن استفاده از این ماتریس آشکار میشود.
یکی دیگر از مزایای این مارتیس ترسیمی بودن آن است که سبب میشود درک آن راحتتر شود. اگر شرکتی از منحنی تجربه در برنامه استراتژیک خود استفاده کند میتواند با تولید محصولات جدید در قیمت پایینتر و مناسب، بـه سـرعت سـهم عمدهای از بازار را گرفته و تبدیل به یک “ستاره” شود.
از دیگر مزایای آن برای مدیرانی که میخواهند در یورتقولیوی خـود تـوازن ایجـاد کننـد و از وضـعیت واحدهای مختلف خود آگاه شوند مدل BCG میتواند موثر باشد. همچنین ایـن مـدل می تواند پایـهای را بـرای مدیریت در جهت تصمیم گیری و آماده سازی شرکت در آینده فراهم سازد. برخلاف اینکه این مدل از برنامه استراتژیک مزایای زیادی دارد اما برخی از محققان معتقدند که این مدل مشکلات جدی و عمدهای داد.
مطالعه بیشتر: مشاوره مدیریت استراتژیک شامل چه خدماتی میشود؟
محدودیتهای ماتریس BCG در برنامه استراتژیک چیست؟
یکی از محدودیتهای استفاده از ماتریس BCG هنگام استفاده در برنامه استراتژیک این است که هیچ عاملی فراتر از سهم بازار و رشد را در نظر نمیگیرد. این به این معنی است که تصویر کاملی از دلیل موفقیت یا شکست محصولات به شما ارائه نمیدهد. در حالی که ماتریس BCG یک نقطه شروع عالی است، به تنهایی برای هدایت آینده یک شرکت کافی نیست. در بسیاری از موارد، اطلاعات کافی برای رسیدگی به مشکلات پیچیده تجاری را ارائه نمیدهد.
معایب مدل BCG چیست؟
یکی از معایب این مدل این است که اثر هم افزایی را در بین واحدهای مختلف یک کسب و کار نادیده میگیرد. سهم عمده از بازار تنها عامل موفقیت نیست. رشد بازار هم بـه تنهـایی معـرف جـذابیت بازار نمیباشد. نکتهای که در اینجا ضروری است بدانید این است که به طور دقیق مشخص نیست که چه متغیرهایی “بـازار” را تشـکیل مـی دهد. سهم بالا از بازار همیشه منجر به سودآوری بالاتری نمیشود.
از دیگر معایب این مدل جهت کمک در برنامه استراتژیک این است که تنها به دو بعد توجه میکند که موجب میشود مدیریت تنها به یک محصول مشـخص تمرکـز کنـد. همچنین ممکن است کار با یک سهم کم از بازار، به سودآوری بالایی منجر شود. همچنین این مدل رقبای کوچکتری که به سرعت سهم بازار خود را افزایش میدهند، را نادیده میگیرد.
مدل برنامه ریزی استراتژیک GE (جنرال الکتریک)
محور الگوی مدل برنامه استراتژیک جنرال الکتریککشف زمینه اقداماتی که دارای جذابیت بیشتری است و سازمان هم نسبت به آن توانمند باشد. به عبارتی سادهتر این الگو معین میکند که اگر فعالیتی در سازمان دارای جذابیت است و پتانسیل آن در سازمان وجود دارد باید استراتژی رشد و توسعه شما را در دستور کار قرار دهد. به همان ترتیب هم اگر فعالیتی دارای جذابیت نباشد و توانایی آنها در اجرا کم باشد باید استراتژی حذف یا ترکیب کردن را در دستور کار قرار داد. اما در سازمان ممکن است فعالیتی دارای جذابیت باشد اما پتانسیل درونی نداشته باشد برای این امر باید استراتژی ترمیم توانایی را در دستور کار قرار داد.
در الگوی مدل برنامه استراتژیک GE، انتخاب استراتژیهای یک شرکت با توجه به چهار موقعیت عملی میشوند:
- استراتژی رشد: توسعه اقدامات و مقدار سرمایه گذاری سازمان
- استراتژی کاهش: تقلیل اقدامات و مقدار سرمایه گذاری سازمان
- ثابت نگه داشتن وضع موجود: عدم تغییر میزان اقدامات و سرمایه گذاری سازمان
در مدل برنامه استراتژیک GE 9 بلوک ماتریسی وجود دارد که با کمک آنها ارزیابیها کاملتر شده و سازمانها شکل میگیرد. در این ماتریس مواردی از جمله شدت جاذبه بازار در دراز مدت و دیگر عوامل و شاخصهای رقابتی در یک بخش بندی مورد ارزیابی قرار خواهند گرفت.
در این ۹ بلوک استراتژیهای کاربردی، عبارتند از:
- سرمایه گذاری و توسعه فعالیت
- رشد گزینشی
- برخورد احتیاطی و گزینشی (استراتژیهای سرمایه گذاری انتخابی و بهینه سازی)
- حذف سرمایه (استراتژیهای عقب نشینی و انحلال)
مدل برنامه استراتژیک GE، بر تراز نقدینگی، اولویتهای سرمایه گذاری متمرکز است به همین دلیل از این جهت نیز به نفع سازمان اقداماتی انجام میدهد. از دیگر مزایای این مدل این است که فرصت ارزیابی بازارهای موجود و تجزیه و تحلیل بازار در چشم اندازهای مختلف که هنوز فعالیتهای سازمان در آنها ورود پیدا نکرده را خواهد داشت.
دادهها در مدل برنامه استراتژیک GE که مورد توجه و آنالیز قرار خواهند گرفت عبارتند از:
- نرخ رشد بازار
- سودآوری صنعت
- روشهای قیمت گذاری
- فرصت ها
- تهدیدها
- سهم بازار
- موقعیت تکنولوژیک
- سودآوری
- نقاط قوت و ضعف
پیاده سازی مدل استراتژیک جنرال الکتریک
1. بر روی هر یک از محورهای مختصات اعداد یا گزینهها جهت عوامل جذابیت صنعت و موقعیت سازمانی تعیین میشوند.
2. انتخاب کردن عوامل کلیدی مورد نیاز جهت موفقیت در هر کدام از خطوط تولید با کمک مقیاس عددی از ۱ (خیلی ضعیف) تا ۵ (خیلی قوی) میتوان قدرت سازمان و موقعیت رقابتی جهت موارد انتخابی تعیین گردد.
3. هر یک از خطوط تولید موقعیت فعلی آنها نشان داده میشود.
4. وضعیت آتی سازمان با فرض اینکه موقعیت فعلی آن از حیث استراتژیهای کلان و کسب و کار تغییر نخواهد کرد، ترسیم میشود.
در صورتی که اگر بین وضعیت فعلی با پیش بینی شده از جهت عملکرد، تفاوت وجود داشته باشد مدیران مجبور میشوند تا اهداف، ماموریت ها، استراتژیها و سیاست های شرکت را به صورت جدیتر مورد بازبینی قرار دهند.
نکته مهمی که در این جا ضروری است بدانید این است که ماتریس GE در مدل برنامه استراتژیک را مکملی از ماتریس بوستون BCG میدانند که در کنار آن، مدلهای برنامه ریزی استراتژیک سازمانی و مدیریت استراتژیک را تکامل میبخشد.
هفت بخش اجرایی مدل برنامه استراتژیک GE
- معرفی موارد اصلی محیطی و داخلی
- تجزیه و تحلیل موارد محیطی موجود
- تجزیه و تحلیل موارد داخلی
- تعیین وضعیت در چارچوب GE
- تجزیه و تحلیل موارد محیطی و فرصتهای آینده
- معین نمودن نقاط قوت درونی
- برگزیدن یکی از استراتژیها مبتنی بر فرصتهای محیطی و نقاط قوت درونی
مدل برنامه ریزی استراتژیک صنعتی چیست؟
در سال 1980 این الگو به وسیله اندروز طرح شد. استراتژی صنعتی در شرکت به این معناست که مقاصد کلی و جزئی تشخیص و تعیین میشود. سپس بعد از آن تصمیمات، طرحها و اقدامات در راستای به ثمر نشستن این مقاصد تعیین میشود. ارتباط داشتن بین اهداف، سیاست ها، طرح ها، و اقدامات در جهت موفقیت استراتژی به ویژه در فضای آشفته امری ضروری است. الگوی مدل برنامه استراتژیک صنعتی به دنبال کشف استراتژی است که ترکیب مطلوبی از فرصتهای محیطی و نقاط قوت درونی را مطرح کند.
مدل برنامه ریزی استراتژیک مک میلان و تامپوئه چیست؟
در سال 2001 مک میلان و تامپوئه (Macmillan & Tampoe) کتاب مدیریت استراتژیک فرآیند، محتوا و اجرا به چاپ رساندند. در این کتاب روشی جدید و متمایز شده از الگوهای برنامه استراتژیک ارائه شد. میلان و تامپوئه جزئیات مدیریت استراتژیک را در چهار مورد مطرح کردند:
- فضای طراحی
- محتوای استراتژی
- ساختار طراحی استراتژی
- عملیاتی کردن استراتژی
ساختار طراحی استراتژی فرآیندی که به وسیله آن استراتژیهای یک شرکت با گذشت زمان انتخاب خواهند شد را ساختار طراحی استراتژی مینامند. این فرآیند همان فرآیند ایده استراتژیک در شرکت است. لازم به ذکر است که ایجاد استراتژیهای موفقیت آمیز هرگز به وسیله یک فرآیند عمومی ممکن نیست.
برنامه ریزی استراتژیک در سازمانهای کوچک
طبق آمار تحقیقاتی انجام شده توسط اداره کار ایالات متحده، حدود 20 درصد از مشاغل کوچک در سال اول شکست میخورند. تا پایان سال پنجم، این تعداد به 50 درصد افزایش مییابد. هنگامی که کسب و کارها به مرز ده ساله رسیدند، تنها 35 درصد از کسب و کارهای کوچک عملیاتی میشوند. در حالی که فقدان یک فرآیند برنامه ریزی استراتژیک موفق تنها دلیل این شکستها نیست، مطمئناً یک عامل مؤثر است. بسیاری از SMEها (شرکتهای کوچک تا متوسط) قادر به تعریف و اجرای یک برنامه استراتژیک مناسب نیستند. معمولاً به این دلیل است که اکثر SMEهای کوچک برنامه ریزی استراتژیک و نقشی که در مدیریت کسب و کار شما ایفا میکند را درک نمیکنند.
در زیر راهنمایی برای کمک به درک فرآیند برنامه استراتژیک و اهمیت برنامه ریزی استراتژیک سازمانهای کوچک ارائه شده است:
مرحله 1: تجزیه و تحلیل موقعیت استراتژیک شما
برنامه استراتژیک سازمانهای کوچک با تجزیه و تحلیل موقعیت استراتژیک فعلی شما آغاز میشود. این امر شامل درک محیط بیرونی و داخلی سازمان و شناسایی نقاط قوت، ضعف، فرصتها و تهدیدهای شما (تحلیل SWOT) است. تجزیه و تحلیل محیط داخلی سازمان به شما کمک میکند تا نقاط قوت و ضعف خود را درک کنید. اما تجزیه و تحلیل محیط بیرونی باعث میشود بینشهایی در مورد فرصتها و تهدیدهای موجود به دست آورید.
مرحله 2: توسعه چشم انداز
مرحله دوم برنامه استراتژیک برای سازمانهای کوچک، توسعه چشم انداز است. با استفاده از اطلاعات جمع آوری شده در مرحله قبل، باید یک نقشه راه برای آینده تهیه کنید. به یاد داشته باشید، چشم انداز یک سازمان چیزی بیش از یک بیانیه دو خطی در وب سایت شما است. این پایه و اساس فرآیند برنامه ریزی استراتژیک شما خواهد بود.
مرحله توسعه چشم انداز از اهمیت بالایی برخوردار است. چرا که سازمانها چشم انداز کسب و کار خود را با توجه به شرایط بازار توسعه داده اند. شرایط بازار به طور روزانه تغییر میکند و شما باید مطابق با آن سازگار شوید. با این حال، کنار گذاشتن چشم انداز و برنامه استراتژیک به نفع موفقیت کوتاه مدت، بر پایداری سازمان تأثیر میگذارد.
مرحله 3: تهیه بیانیه ماموریت
بسیاری از سازمانها تفاوت بین چشم انداز و بیانیه ماموریت را درک نمیکنند. آنها معتقدند که آنها قابل تعویض هستند، اما این درست نیست. بیانیه ماموریت، هدف شرکت را مشخص میکند. بیانیه کمک میکند تا به سوالاتی مانند آنچه شرکت انجام میدهد، مشتریانش چه کسانی هستند، چه ارزشی ارائه کنند و پاسخ داده شود. همچنین به تعیین اینکه چگونه برای دستیابی به چشم انداز خود برنامه ریزی میکنید کمک میکند.
مرحله 4: ایجاد ارزشهای سازمانی
ایجاد ارزشها یکی دیگر از مراحل کلیدی در فرآیند برنامه استراتژیک است. برای انجام ماموریت خود، باید برخی از ارزشهای سازمانی را ایجاد کنید. این امر ارزشهای اصلی فرهنگ سازمان شما را مشخص میکند. همچنین آنها کمک خواهند کرد تا مشخص شود که کارکنان چگونه رفتار میکنند و باید برای رسیدن به چه چیزی تلاش کنند. فرهنگ و ارزشهای یک سازمان نیز نقش بسیار مهمی در موفقیت یا شکست آن دارد. کاری که کارکنان شما به صورت روزانه انجام میدهند، دستاوردهای شما را در طول سال تعیین میکند.
مرحله 5: ارزیابی ریسک
ارزیابی ریسک در برنامه استراتژیک بسیار مهم است. چرا که ارزیابی گسترش نقاط ضعف و تهدیدهایی است که قبلاً در مرحله اول فرآیند برنامه ریزی شناسایی شده بود. شما باید دائماً از خطرات و موانعی که بر سر راه اهداف و مقاصد شما قرار دارد آگاه باشید. ارزیابی ریسکهای احتمالی مرتبط با اجرای برنامه استراتژیک به شما کمک میکند تا از قبل برنامه ریزی کنید. همچنین این امر به شما امکان میدهد رویکردی پیشگیرانه داشته باشید تا بتوانید سریع عمل کنید و مشکلاتی را که پیش میآید حل کنید.
مرحله 6: توسعه یک برنامه استراتژیک کسب و کار کوچک
تاکنون موقعیت استراتژیک خود در بازار و همچنین چشم انداز، ماموریت و ریسکهای مرتبط با برنامه خود را شناسایی کرده اید. اکنون در این مرحله باید یک برنامه استراتژیک برای کسب و کار کوچک خود تهیه کنید. برای توسعه برنامه خود باید موارد زیر را در نظر بگیرید:
- چه استراتژیهایی بیشترین تاثیر و کمک به دستیابی به چشم انداز و ماموریت شرکت را خواهند داشت؟
- کدام نوع تاثیر را باید در اولویت قرار دهید؟ (به عنوان مثال، آیا به دنبال ایجاد یک رابطه مبتنی بر ارزش با مشتریان خود هستید یا بر روی ایجاد درآمد تمرکز میکنید؟)
- کدام اهداف باید فوراً محقق شوند؟
- برای اجرای استراتژیهای خود از چه تاکتیکهایی باید استفاده کنید؟
- چه منابعی در دسترس دارید؟
- این منابع چگونه باید تخصیص داده شود؟
- چگونه پیشرفت برنامه استراتژیک خود را اندازه گیری میکنید؟
هنگام انتخاب استراتژیها باید از چشم انداز، بیانیه ماموریت و ارزشهای سازمانی خود به عنوان مرجع استفاده کنید. این به شما کمک میکند تا هرگونه ابتکار عملی را که به پیشرفت سازمان شما و به بهبود موقعیت استراتژیک شما کمک نمیکند، کنار بگذارید.
مرحله 7: اجرای و مدیریت برنامه استراتژیک خود
هنگامی که یک برنامه استراتژیک برای کسب و کار خود تهیه کردید، میتوانید به سمت اجرای آن حرکت کنید. برای اجرای برنامه استراتژیک خود، ابتدا باید آن را به سایر اعضای سازمان منتقل کنید. این کار از طریق جلسات، ایمیل، گفتگو و به اشتراک گذاری اسناد مربوطه انجام میشود. اطمینان حاصل کنید که کارکنان شما یک طرح کلی از چشم انداز، ماموریت، ارزش ها، اهداف، مقاصد، استراتژیها و تاکتیکهای سازمان دریافت میکنند. هنگامی که کل سازمان در یک صفحه قرار گرفت، اجرای برنامه استراتژیک خود را شروع کنید. این شامل راه اندازی تیم ها، سازماندهی و تخصیص منابع، هدایت و ایجاد انگیزه در کارکنان و پیگیری پیشرفتهای انجام شده است.
مرحله 8: بررسی برنامه استراتژیک
در مرحله پایانی فرآیند برنامه ریزی استراتژیک، باید برنامه استراتژیک خود را بررسی کرده و تغییراتی را بر اساس آن اعمال کنید. بررسی برنامه استراتژی شما شامل تجزیه و تحلیل میزان پیشرفت انجام شده و عملکرد فعلی تیم شما است. پیشرفت خود را با استاندارد عملکرد مورد انتظار مقایسه کنید. همچنین باید اولویتها و هرگونه تغییر در محیط داخلی و خارجی سازمان را مجددا ارزیابی کنید. اگر تغییراتی را مشاهده میکنید که بر موقعیت استراتژیک شما تأثیر میگذارد، برنامه استراتژیک خود را اصلاح کرده و بر اساس آن اجرا کنید. این به تضمین موفقیت طولانی مدت کمک میکند.
آیا زمان آن رسیده است که برنامه استراتژیک سازمانها را مجددا ابداع کنیم؟
هدف برنامه استراتژیک، آمادهسازی برای رویدادهای آتی است به طوریکه اجرای آن برای موفقیت بلندمدت هر سازمانی ضروری است. در این بین برخی از سازمانها اجرای این مسئولیت را به طور دقیق پیادهسازی و اجرا میکنند. این سازمانها هر مرحله از فرآیند برنامهریزی استراتژیک را به طور حرفهای و کامل اجرا میکنند که شامل تدوین برنامهها، اجرای شایسته آنها و پیگیری پیشرفت آنها میباشد. از جمله این سازمانها، نهادها و سازمانهای دولتی میباشند.
بسیاری از سازمانهای دیگر سطح پایینتری از برنامه استراتژیک را پیادهسازی میکنند: جمعآوردی داده در آنها محدودتر است، ارزیابی محیطی با دقت کمتری انجام میشود، استراتژیسازی با چشمانداز روشنی هدایت نمیشود، اجرا و پیادهسازی آن ضعیف است و در برخی موارد به مرحله پیادهسازی نمیرسد و هیچگونه پیگیری و سنجش پیشرفت صورت نمیگیرد. سایر سازمانها نیز توجه متمرکزی به بعد برنامهریزی استراتژیک کسب و کار خود ندارند. این سازمانها به علت عدم وجود منابع کافی و یا عدم آگاهی از منافع پیادهسازی برنامهریزی استراتژیک، صرفا بر روی عملیات جاری خود متمرکز هستند.
این درحالی است که حتی بهترین سازمانها در پیادهسازی برنامه استراتژیک دارای نقاط ضعف قابل توجهی هستند. در ادامه برخی از نقاط ضعف برنامه استراتژیک سنتی بررسی میشود:
- برنامه استراتژیک اغلب یک رویداد سالانه و یا دوبار در سال است که همواره نمیتواند تغییرات ناگهانی بازار (مانند کویید19) را در نظر بگیرد. این در حالی است که رویدادهایی که بر استراتژی تاثیرگذار میگذارند، به طور مداوم در حال تغییر هستند و انتظار تا سال بعد برای اعمال آنها دیر خواهد بود، و منجر به خسارتهای جبرانناپذیر میشود.
- برنامهریزی به ندرت پاسخگوی شرایط رقابتی بازار است.
- فرآیند برنامهریزی توسط دادههای ناکافی که ناقص، نادرست و مغرضانه هستند پشتیبانی میشود. و در نتیجه منجر به برنامههای استراتژیک نادرست میشود که به طور بالقوه برای سازمان مضر هستند.
استدلالی که منجر به تصمیمات استراتژیک میشود، مبتنی بر شهود و تجربه اجرایی است. و در نتیجه تصمیمات استراتژیک اغلب غیرعلمی و نادرست هستند.
پس از انتخاب استراتژیها آغاز اجرای آنها، پیشرفت به ندرت نظارت میشود.
به منظور غلبه بر نقاط ضعف فوق؛ برخی از شرکتهای مطرح و شناخته شده بینالمللی از یک سیستم مبتنی بر ابر استفاده میکنند که از هوش مصنوعی، اتوماسیون فرآیند روباتیک (RPA)، یادگیری ماشین و پردازش زبان طبیعی (NLP) برای خودکارسازی کل فرآیند برنامه استراتژیک استفاده میکنند. در این رویکرد دادهها از چندین منبع داخلی و خارجی جمعآوری و پردازش میشوند. الگوها، روندها و روابط متقابل شناسایی میشوند و در نتیجه گزارش مورد نظر را ارائه مینمایند.
انتظار میرود مدیریت داده محور نه تنها نقشهها و طرحهایی از عملیات یا شرایط بازار ارائه کند، بلکه تصویری از واقعیت حال و آینده نیز ارائه نماید. بکارگیری این روش رویکردهایی را برای برنامه استراتژیک شرکت در کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت با دستاوردهای زیر ارائه میکند:
- فرآیند برنامه استراتژیک میتواند معیارهای تاثیرگذار بیشتری را در نظر بگیرد.
- سوگیری و خطای انسانی تا حد زیادی کاهش مییابد. از اینرو، نتایج منطقیتری از دادههای جمع آوری شده استخراج خواهد شد.
- فرآیند برنامهریزی استراتژیک میتواند از حجم بسیار بیشتری از دادههای مرتبط استفاده نماید به طوریکه دقت نیز افزایش مییابد. بنابراین نتایج برنامهریزی استراتژیک بر مبنای شواهد علمی بیشتری خواهد بود.
- تصمیمات استراتژیک را میتوان در هر زمانی (24 ساعت در هفت روز هفته) اتخاذ نمود.
- اعتبار مفروضاتی که برنامهها توسط آنها اتخاذ میشوند مرتبا بررسی و بازبینی میشوند.
- اجرا و عملکرد برنامهها به طور منظم نظارت میشود.
مطالعه بیشتر: استراتژی تمایز به چه معناست و چه زمانهایی کاربرد دارد؟
عدم قطعیتها ابزاری برای رشد و تعالی فردی و سازمانی
بهرغم چالشهایی که در دورههای طولانی بیثباتی وجود دارد، همین دورهها نیز در نوع خود فرصتهای بینظیری برای برنامهریزی استراتژیک فراهم میآورند. کنترل و پیشبینی کامل همیشه یک توهم است و وقتی شرایط این توهم را از بین میبرد، میتواند ذهن ما را به راههای بسیار زیادی که پیش رو داریم بازکند.
این پنج استراتژی میتواند به هر کس کمک کند تا از دوره بیثباتی برای خلق مجدد استراتژی حرفهای خود بهره ببرد:
۱- محدوده وسیعی از گزینهها را مورد بررسی قرار دهید، حتی موارد غیرقابل تصور
در دوره بیثباتی هر اتفاقی ممکن است پیش بیاید. وسعت نتایج ممکن، میتواند گیج کننده باشد، اما اگر بتوانیم آنها را از لحاظ فکری درک کنیم، باز هم از مواجهه با بدترین سناریوها اجتناب میکنیم. اگر با صراحت و شجاعت به غیرقابل تصورترین نتایج اجتماعی فکر کنید، باعث میشود ترس شما از آن نتایج کمتر شود و این امکان را به شما میدهد که با شفافیت بیشتری به گزینههای خود فکر کرده و به طور موثرتری برنامهریزی داشته باشید.
اگر به دنبال کار هستید، فقط به دنبال برنامهریزی سناریوهای محتمل نباشید بلکه طوری برنامهریزی کنید که در آن دو برابر زمانی که انتظار دارید بیکار خواهید بود و همسرتان نیز شغل خود را از دست داده است.
۲- بهترین آینده خود را تصور کنید
البته برنامهریزی استراتژیک تنها تصورکردن بدترین شرایط ممکن نیست. در نظر گرفتن ایدهها و فرصتهایی که ممکن است قبلا هرگز برای شما پیش نیامده باشد به همان اندازه مهم است.
فرضیاتی که در مورد خود میگیرید را به چالش بکشید؛ مواردی از قبیل من قبلا هرگز چنین کاری را امتحان نکردهام، پس کاندیدای خوبی نخواهم بود یا من برای پست مدیریت گزینه مناسبی نیستم. به روشهای مختلفی فکر کنید که میتوانید از مهارتهای خود استفاده کنید و احساسات خود را برآورده سازید، چه در محل کار و چه جنبههای دیگر زندگیتان. آیا کارکردن سه روز در هفته به شما فرصت بیشتری برای نگهداری از والدین یا فعالیتهای اقتصادی میدهد؟ هر چه بیشتر در مورد گزینههای خود فکر کنید، در صورت ایجاد فرصت، آمادگی بیشتری برای فعالیت در آن حوزه خواهید داشت.
مطالعه بیشتر: مدیریت راهبردی| تعریف، هدف و مثال
۳- قابلیتهای مربوط به آیندهتان را بسازید
در شرایط عادی، بهتر است شغلی که دوست داریم را شناسایی کنیم و بعد برای کسب مهارتهای لازم جهت به دست آوردن آن شغل تلاش کنیم. اما در دوره بیثباتی شدید، این رویکرد میتواند خطرناک باشد. چراکه ممکن است شرکت یا حتی بخشی که روی آن تمرکز کردهاید با اختلالات غیرمنتظره روبهرو شود. در عوض پیشنهاد ما این است که از رویکرد اول مهارت استفاده کنید.
مهارتهایی را که برای رشد و رسیدن به اهداف بلند شخصی و شغلی خود نیاز دارید را شناسایی کنید و بعد تعیین کنید که کدام مشاغل برای این مهارتها مناسب هستند. برای شناسایی و توسعه مهارتهای جدید راهکارهای زیر توصیه میشوند:
- موقعیتهایی را برای تمرین مهارتهای جدید در شغل فعلی خود پیدا کنید.
- به دنبال برنامهها و دورههای آنلاین باشید.
- به افرادی که میتوانید از طریق مشاوره رسمی یا غیررسمی از آنها یاد بگیرید مراجعه کنید.
۴- از کم شروع کنید
برای عبور از دوره فلجکننده بیثباتی، بر آنچه میتوانید در کوتاه مدت تغییر دهید تمرکز کنید. اگر کارهایتان باعث ایجاد رعب و وحشت در شما میشوند، سعی کنید آنها را به کارهای فرعی کنترلپذیرتر تبدیل کنید. نوشتن یک کتاب ممکن است بسیار مشکل به نظر برسد اما تهیه یک طرح کلی سطح بالا میتواند در یک بعدازظهر انجام شود. اگر نمیدانید چه کاری را در اولویت قرار دهید با یکسری اقدامات «پشیمان نخواهم شد» شروع کنید یعنی اقداماتی که صرفنظر از تغییر شرایط مفید خواهند بود.
۵- نسبت به آنچه باید پشتسر بگذارید بیباک باشید
انسانها طوری برنامهریزی شدهاند که از بیثباتی اجتناب کنند، اما هر چقدر هم که تلاش کنید، از آن راه گریزی نیست در عوض بهتر است بیثباتی را فرصتی برای رشد بدانید، خواه این به معنای کسب مهارتهای جدید، شغل جدید یا یک حرفه کاملا جدید باشد. هیچ پاسخ سادهای برای آن وجود ندارد، اما با استراتژیهای ذکر شده در بالا، شما ابزار لازم را برای رویارویی با هر آنچه آینده برای شما به ارمغان بیاورد در اختیار دارید.
مطالعه بیشتر: آشنایی با مهمترین مراحل کنترل پروژه
نقد و بررسی برنامه استراتژیک
ممکن است شما در جایی شنیده باشید یا در مکانی دیده باشید که برنامه ریزی استراتژیک دیگر مفید نیست. شاید با خود فکر کنید که استفاده از استراتژی در سازمانها و یا شرکتها بیفایده است اما این به این معنا نیست که استراتژی دیگر به درد نمیخورد و باید آن را کنار گذاشت. در کتاب جنگل استراتژی مدل مینتزبرگ که در بالا به آن اشاره کردیم توضیح داده شده که استراتژی مکاتب متعددی دارد و مکتب برنامه ریزی صرفاً یکی از آنها است. پس بنابراین اگر نقدی بر برنامه ریزی استراتژیک وارد میشود موضوع بحث صرفاً یکی از مکاتب استراتژی است و نه چیزی بیشتر. همواره حداقل دو نقد اصلی بر برنامه ریزی استراتژیک وارد است اما نکتهای که باید در نظر گرفت اکثر افرادی که آن را نقد میکنند شرکتهای کوچک و متوسط را در ذهن دارند.
- برنامه استراتژیک زمانی معنا دارد که بازار در ثبات نسبی باشد و شما بتوانید از اهداف بلندمدت حرف بزنید. اما زمانی که هر روز یک اتفاق تازه می افتد و قانون و بخش نامه تازهای مصوب میشود، برنامه ریزی دیگر معنا نخواهد داشت.
- برنامه استراتژیک به زمان های مشخص و از پیش تعیین شده نمیتوان محدود کرد. به عبارتی دیگر استراتژی چیزی نیست بتوان آخر هر فصل طی چند جلسه به آن پرداخت و اسنادی را تولید کرد و با گذشت چند ماه نادیده گرفته شود.
بیشتر سازمانهایی که با چند هزار پرسنل در حال فعالیت هستند داشتن ابزار برای هماهنگی تلاشها و فعالیتها ضروری است. ابزار منتخبی باید چارچوب ها، اصول، ارزش ها و مسیر حرکت را بیان کند و فاصلهی ذهنی مدیران و کارکنان را کاهش دهد. اما میدانیم که سازمانهای بزرگ چندان چابک نیستند که بخواهند مسیر حرکت خود را هر روز و هر ماه، تغییر دهند. حذف کردن برنامه استراتژیک، آنها را آزادتر نمیکند. بلکه ممکن است که یک چالش مدیریتی شکل بگیرد و هر کدام از افراد، دپارتمان خود را در هر جهتی که صلاح میداند حرکت دهد.
سوالات متداول
1. برنامه استراتژیک چیست؟
برنامه استراتژیک سندی است که جهت برقراری ارتباط با سازمان در مورد اهداف سازمان، اقدامات مورد نیاز برای دستیابی به آن اهداف و سایر عناصر حیاتی توسعه یافته در طول تمرین برنامه ریزی استفاده میشود.
2. چه چیزی باعث ایجاد یک برنامه استراتژیک موثر میشود؟
درک سازمان و پاسخ به آینده. یک برنامه استراتژیک باید شامل موارد زیر باشد: هدف سازمان، انعطاف پذیری کافی برای در نظر گرفتن موارد احتمالی مختلف؛ منابع برای تحقق برنامه و ایجاد تغییرات سیستماتیک در سازمان؛ تحقق اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت به عنوان وسیلهای برای بقا و رشد بلندمدت.
3. تفاوت بین چشم انداز و ماموریت یک شرکت چیست؟
چشم انداز حالتی مطلوب در آینده است. اما ماموریت هدف سازمان را توصیف میکند.
4. آیا شرکت شما واقعاً به چشم انداز نیاز دارد؟
یک چشم انداز میتواند نتیجه معکوس داشته باشد و دلیل آن اینجاست. هنگامی که یک سازمان بر روی یک آینده مطلوب تمرکز میکند اغلب از برنامه ریزی برای آیندهای کمتر از ایده آل غفلت میکند. علاوه بر این ها، آینده ممکن است بینقص و بد نباشد، بلکه با آنچه انتظار دارید متفاوت باشد. بنابراین، ایجاد چشم انداز به ندرت شرکت شما را برای آینده آماده میکند.
5. سناریوها چیست؟
به جای توسعه چشم انداز، سازمانها باید نسخههای جایگزینی از آینده را توسعه دهند که سناریو نامیده میشود.
6. سناریوها چگونه بخشی از برنامه استراتژیک هستند؟
سناریوها یکی از اولین چیزهایی هستند که یک سازمان هنگام شروع به توسعه برنامه استراتژیک خود باید ایجاد کند. در غیر این صورت، اگر سازمان درک روشنتری از محیطی که در چند سال آینده با آن مواجه خواهد شد، نداشته باشد، چگونه میتواند برنامهای تدوین کند؟ بسته به سناریو، یک سازمان ممکن است نیاز داشته باشد خود را به شدت تغییر دهد و شایستگیهای اصلی خود را تغییر دهد.
7. به هر حال شایستگی اصلی چیست؟
شایستگی اصلی، قابلیت اساسی یک سازمان است که 1) مطابق با استانداردهای کلاس جهانی یا 2) عملکرد بسیار بهتری از هر رقیب فعلی یا بالقوه عمل میکند.
8. SWOT چیست؟
SWOT مخفف نقاط قوت، ضعف، فرصتها و تهدیدها است. این فهرستی از چیزهایی است که باید هنگام مقایسه شایستگیهای اصلی سازمان خود با سناریوهایی که توسعه میدهید به دنبال آنها باشید.
9. چگونه کارکنان را در تدوین برنامه استراتژیک مشارکت دهیم؟
برخی از سازمانها به عنوان بخشی از ارزیابی وضعیت فعلی خود، از کارکنان در مورد مسائل و نگرانیهای جاری اطلاعات دریافت میکنند. کارمندان ممکن است در موارد خاص به طور فعال در توسعه استراتژی مشارکت داشته باشند، در حالی که دیگران ممکن است فقط در مورد برنامه استراتژیک از قبل ساخته شده بازخورد بخواهند. هیچ پاسخ درستی وجود ندارد: این به شرایط شما بستگی دارد.