جستجو
  • فروشگاه
  • تماس‌با‌ما
  • دمومحصولات
  • سوالات‌متداول
× Send

راه‌اندازی یک استراتژی کسب‌وکار موفق

مدیریت استراتژیک

آنچه در این مقاله میخوانید :

بدون توجه به صنعت، هر کسب و کاری نیاز به یک استراتژی قوی برای رسیدن به اهداف خود دارد.

بااین‌حال، تدوین یک استراتژی کسب‌وکار موفق، اغلب آسان‌تر از آنچه که گفته می‌شود، است – به‌ویژه اگر توجه و تلاش مناسب صورت نگیرد.

طبق تحقیقاتی که در مجله هاروارد بیزینس ریویو (Harvard Business Review) ارائه شده است، 85 درصد از تیم‌های رهبری اجرایی کمتر از یک ساعت در ماه برای بحث درباره استراتژی صرف می‌کنند و نیمی اصلاً وقتی برای این موضوع نمی‌گذارند. این تحقیقات همچنین نشان می‌دهد که بیشتر کارمندان از استراتژی شرکت خود آگاهی کافی ندارند.

از این رو عجیب نیست که 90 درصد کسب و کارها نتوانسته‌اند اهداف استراتژیک خود را برآورده کنند. رهبران سازمانی باید اطمینان حاصل کنند که اهداف شرکت بسیار قوی هستند و برنامه برای دستیابی به آن‌ها هدفمند، قابل‌اجرا و چابک است.

فرمول‌بندی یک استراتژی کسب‌وکار موفق، مهارتی است که پتانسیل دارد تا سازمان شما را به جلو حرکت دهد. بااین‌حال، ممکن است سخت باشد بدانید از کجا شروع کنید. اهداف استراتژیک قوی چگونه به نظر می‌رسند و چگونه می‌توانید آنها را دستیابی کنید؟

 

مدیریت استراتژیک

برنامه‌ریزی استراتژیک چیست و چرا اهمیت دارد؟ 

قبل از ورود به جزئیات تدوین استراتژی کسب‌وکار، مهم است بدانید که فرایند برنامه‌ریزی استراتژیک چیست و چگونه می‌تواند به سازمان شما کمک کند؟

برنامه‌ریزی استراتژیک چیست؟ 

برنامه‌ریزی استراتژیک فرایند سازمانی پیوسته استفاده از دانش موجود برای مستندسازی مسیر موردنظر کسب‌وکار است. این فرایند برای اولویت‌بندی تلاش‌ها، تخصیص مؤثر منابع، هماهنگی سهام‌داران و کارکنان درباره اهداف و اطمینان از پشتوانه‌سازی این اهداف با داده‌ها و استدلال صحیح استفاده می‌شود.

چگونه برنامه‌ریزی استراتژیک می‌تواند برای سازمان شما مفید باشد؟ 

برنامه‌ریزی استراتژیک نیازمند زمان، تلاش و ارزیابی مداوم است. با توجه صحیح، می‌تواند کسب‌وکار شما را در مسیر درست قرار دهد. در ادامه سه روش برنامه‌ریزی استراتژیک وجود دارد که می‌تواند برای شرکت شما سودبخش باشد.

مدیریت استراتژیک

۱. ایجاد چشم‌اندازی متمرکز بر آینده 

یکی از مزایای مهم برنامه‌ریزی استراتژیک این است که یک‌چشم انداز واحد و متمرکز به جلو ایجاد می‌کند که کارمندان و سهام‌داران شرکت شما را همسو می‌کند. با آگاه‌کردن همه از اهداف شرکت خود، چگونگی و دلایل انتخاب آن اهداف و آنچه که آنها می‌توانند برای رسیدن به آن‌ها انجام دهند، می‌توانید احساس مسئولیت بالاتری را در سازمان خود ایجاد کنید.

می‌تواند تأثیرات فرعی نیز داشته باشد. به‌عنوان‌مثال، اگر مدیری در مورد استراتژی سازمان شما یا استدلالی که برای ایجاد آن استفاده شده واضح نباشد، ممکن است تصمیماتی بگیرد که با آن مقابله کند. با یک دیدگاه مشترک برای اتحاد، همه افراد در سازمان شما می‌توانند با درنظرگرفتن یک استراتژی گسترده‌تر در ذهن عمل کنند.

۲. توجه به تعصبات و نقایص در استدلال 

تصمیماتی که می‌گیرید دارای تعصبات ذاتی هستند. شرکت در فرایند برنامه‌ریزی استراتژیک شما را مجبور می‌کند تا به دلایل تصمیم‌گیری خود بپردازید و توضیح دهید که چرا هر تصمیمی را می‌گیرید و آن را با داده‌ها، پیش‌بینی‌ها یا مطالعات موردی تأیید کنید، بنابراین با تعصبات شناختی خود وارد مبارزه می‌شوید. چند مثال از تعصبات شناختی عبارت‌اند از:

  • اثر زمانی: میل به انتخاب گزینه‌ای که به‌تازگی ارائه شده است، زیرا در ذهن شما است.
  • اصل تیغ اوکام: تمایل به فرض اینکه تصمیم آشکارتر بهترین تصمیم است.
  • تعصب اینرسی: میل به انتخاب گزینه‌هایی که به شما اجازه می‌دهد به روش‌های آشنا فکر، احساس و عمل کنید.
  • تعصب تأیید: تمایل به توجه فقط به اطلاعاتی است که دیدگاه شما را حمایت می‌کند.

اگر در حال تدوین برنامه‌ای استراتژیک برای سازمان خود هستید و می‌دانید کدام استراتژی را ترجیح می‌دهید، از دیگران با دیدگاه‌ها و نظرات متفاوت برای کمک به جستجوی اطلاعاتی که این ایده را اثبات یا رد می‌کند، استفاده کنید.

مبارزه با تعصبات در تصمیم‌گیری‌های استراتژیک نیازمند تلاش و از خودگذشتگی کل تیم شما است و می‌تواند به قوی‌تر شدن استراتژی سازمان شما کمک کند.

۳. پیگیری پیشرفت بر اساس اهداف استراتژیک 

داشتن یک برنامه استراتژیک، شما را قادر می‌سازد تا پیشرفت به‌سوی اهداف را پیگیری کنید. وقتی که هر بخش و تیم اهداف بزرگ‌تر شرکت شما را درک کنند، پیشرفت آن‌ها می‌تواند به طور مستقیم بر موفقیت آن تأثیرگذار باشد و یک رویکرد از بالابه‌پایین برای پیگیری شاخص‌های عملکرد کلیدی (KPIs) ایجاد کند.

با برنامه‌ریزی استراتژی شرکت خود و تعریف اهداف آن، می‌توانید شاخص‌های عملکرد کلیدی در سطح سازمانی تعیین کنید. سپس این اهداف می‌توانند به واحدهای کسب‌وکار، بخش‌ها، تیم‌ها و افراد گسترده شوند. این اطمینان حاصل می‌کند که هر سطح از سازمان شما هماهنگ است و می‌تواند بر شاخص‌های عملکرد کلیدی و عملکرد تجاری شما تأثیری مثبت بگذارد.

به‌خاطر داشته باشید: اگرچه استراتژی شما ممکن است گسترده و سازمان‌یافته باشد، باید چابک باقی بماند. همان‌طور که استاد HBS کلیتون کریستنسن در استراتژی تخریبی تأکید می‌کند، استراتژی یک شرکت نیاز دارد تا با چالش‌ها و فرصت‌هایی که روبه‌رو می‌شود تکامل یابد. باید برای تغییر شاخص‌های عملکرد کلیدی خود در هنگام تغییر اهداف آماده باشید و دلایل تغییر را به سازمان خود اعلام کنید.

برای تدوین یک برنامه استراتژیک برای سازمان خود و بهره‌مندی از این مزایا، ابتدا باید اهدافی که قصد دارید برسید را تعیین کنید. بخش بعدی به نحوه تدوین و اولویت‌بندی اهداف استراتژیک می‌پردازیم.

مدیریت استراتژیک

تعیین و اولویت‌بندی اهداف استراتژیک 

در دنیای کسب‌وکار در حال تغییر، داشتن اهداف استراتژیک و یک برنامه راهبردی برای هدایت تلاش‌های سازمان امری ضروری است. بااین‌حال، تعیین اهداف استراتژیک ممکن است وظیفه‌ای چالش‌برانگیز باشد. چگونه تصمیم می‌گیرید که کدام اهداف برای شرکت شما حیاتی هستند؟ کدام‌یک قابل‌اجرا و قابل‌اندازه‌گیری هستند؟ کدام را اولویت می‌دهید؟ برای کمک به پاسخ به این سؤالات، در ادامه به تجزیه‌وتحلیل ویژگی‌های اصلی اهداف استراتژیک و نحوه انتخاب آن‌ها برای پیگیری می‌پردازیم.

ویژگی‌های اهداف استراتژیک قوی  

اهداف استراتژیک، اهداف قابل‌اندازه‌گیری سازمان است که نشان‌دهنده چشم‌انداز بلندمدت آن می‌باشد. در زیر چهار ویژگی از اهداف استراتژیک آورده شده‌اند که باید از آن‌ها استفاده کنید.

۱. مبتنی بر هدف 

یک هدف استراتژیک قوی توسط هدف هدایت می‌شود. شما به دنبال چه چیزی هستید و چرا تعیین اهداف مهم است؟ چه تأثیری روی سود، جامعه و محیط‌زیست امیدوارید داشته باشید؟ اهدافی را توسعه دهید و انتخاب کنید که توسط پاسخ‌های به این سؤالات هدایت شوند.

به گفته استاد دانشکده هاروارد، ربکا هندرسون، در دوره آنلاین استراتژی کسب‌وکار پایدار، «شما نیازی ندارید که ارزش‌های خود را در درب‌خانه بگذارید وقتی به محل کار می‌آیید».

هندرسون، کار تمرکز خود را بر بازنگری سرمایه‌داری برای جهان عادلانه و پایدار می‌کند و توضیح می‌دهد که رهبری باهدف می‌تواند عملکرد کسب‌وکار را بهبود بخشد. «پذیرش یک هدف، اگر آن را به شکل واقعی و خوب انجام دهید، به عملکرد شما آسیب نخواهد زد»، هندرسون در یک سخنرانی پخش شده از طریق فیس‌بوک لایو می‌گوید. «اگر قادر باشید هدف خود را به چشم‌انداز استراتژیک شرکت به‌گونه‌ای مرتبط کنید که واقعاً مردم را همسو و در جهت صحیح قرار دهید، آنگاه احتمال پیشرو شدن نسبت به رقبا را دارید».

 

«این دوره من را کاملاً تغییر داده است. احساس می‌کنم مثل یک فرد جدید هستم – با فرایند تفکر جدید که توسط هدف راهگذاری می‌شود – متعهد به انجام کارهای صحیح هستم. امروز یک هدفی دارم که با ارزش‌های من هم‌خوانی دارد. من به انجمن‌ها و گروه‌ها پیوسته‌ام و با افرادی که فرایند تفکر من را به اشتراک می‌گذارند، آشنا شده‌ام. »

مایانک دوبی

شرکت‌کننده در دوره استراتژی تجارت پایدار

۲.اهداف بلندمدت 

هنگام تعیین اهداف استراتژیک، به ارزش‌ها و دیدگاه بلندمدت سازمان خود فکر کنید و اطمینان حاصل کنید که اهداف استراتژیک را با اهداف عملیاتی اشتباه نمی‌گیرید. درحالی‌که اهداف استراتژیک، اهداف بلندمدت سازمان شما هستند، اهداف عملیاتی نقاط عطف روزانه هستند که باید برای رسیدن به آن‌ها پشت سر بگذارید.

به‌عنوان‌مثال، هدف سازمان شما ممکن است ایجاد استراتژی بازاریابی جدید باشد؛ بااین‌حال، این هدف عملیاتی در خدمت چشم‌انداز بلندمدت است. در این مورد، هدف استراتژیک ممکن است نفوذ به یک بخش بازار جدید باشد که ایجاد یک استراتژی بازاریابی جدید به آن کمک می‌کند.

یک دیدگاه با تمرکز به آینده داشته باشید تا اطمینان حاصل کنید که اهداف چالش‌برانگیزی را تعیین می‌کنید که می‌توانند تأثیر دائمی بر شرکت شما داشته باشند.

3.قابل‌اجرا

اهداف استراتژیک قوی نه‌تنها بلندمدت و آینده‌نگر هستند – بلکه قابل‌اجرا هستند. اگر اهداف عملیاتی وجود نداشته باشد که تیم شما بتواند آن‌ها را انجام دهد تا به هدف استراتژیک برسد، بهتر است سازمان شما وقت و منابع خود را در جای دیگر صرف کند.

هنگام تعیین اهداف استراتژیک، به اهداف عملیاتی که در زیر آن‌ها قرار می‌گیرند فکر کنید. آیا این گام‌ها قابل‌اجرا هستند که تیم شما می‌تواند برای رسیدن به هدف سازمانی شما انجام دهد؟ اگر بله این هدف ممکن است یک تلاش مقرون‌به‌صرفه باشد.

4.قابل‌اندازه‌گیری

هنگام ایجاد اهداف استراتژیک، نحوه سنجش پیشرفت و موفقیت را مشخص کنید. به‌عنوان‌مثال، هدف “تبدیل‌شدن به یک نام خانوادگی” معتبر اما مبهم است. در نظر بگیرید که در چه زمانی می‌خواهید به این هدف برسید و چگونه “نام خانوادگی” را تعریف عملیاتی خواهید کرد. روش جمع‌آوری داده‌ها نیز باید موردتوجه قرار گیرد.

بازبینی مناسب برای هدف اولیه ممکن است این باشد: “افزایش شناخت برند توسط 80 درصد از آمریکایی‌های مورد مطالعه تا سال 2030”. با تعیین هدفی دقیق‌تر، می‌توانید سازمان خود را بهتر برای رسیدن به آن آماده کنید و اطمینان حاصل کنید که کارکنان و سهام‌داران تعریف واضحی از موفقیت و نحوه اندازه‌گیری آن دارند.

مدیریت استراتژیک

نحوه ارزیابی اهداف برای اولویت‌بندی 

هنگامی که چندین هدف استراتژیک را شناسایی کردید، تعیین کنید کدام یک از آن‌ها ارزش پیگیری دارند. برای فراهم‌کردن شرایط، اطمینان حاصل کنید که همه افراد از هدف پشت هر هدف آگاه هستند. این به نکته هندرسون بازمی‌گردد که همسویی کارکنان در مورد هدف می‌تواند سازمان شما را برای عملکرد بهتر از رقبا آماده کند.

  1. محاسبه نرخ بازگشت سرمایه پیش‌بینی شده

    محاسبه بازده سرمایه پیش‌بینی شده (ROI) اهداف عملیاتی مرتبط با هر هدف استراتژیک می‌تواند یک تخمین مفید برای تصمیم‌گیری فراهم کند. به‌عنوان‌مثال، اگر هدف استراتژیک شما «دستیابی به وضعیت دی‌اکسیدکربن صفر تا سال ۲۰۳۰» است، باید آن را به زیر وظایف قابل‌انجام مانند «تعیین مقدار دی‌اکسیدکربنی که شرکت ما هر سال تولید می‌کند» و «تدوین استراتژی بازاریابی و روابط‌عمومی» تجزیه‌وتحلیل کنید و هزینه و بازگشت مورد انتظار هرکدام را محاسبه کنید.

    فرمول ROI به طور معمول به‌صورت زیر نوشته می‌شود:

    نرخ بازگشت سرمایه = (بازده خالص سرمایه ÷ هزینه سرمایه‌گذاری) ×۱۰۰

    در مدیریت پروژه، فرمول از اصطلاحات کمی متفاوت استفاده می‌کند:

    نرخ بازگشت سرمایه = (ارزش اولیه سرمایه‌گذاری – ارزش نهایی سرمایه‌گذاری) / هزینه سرمایه‌گذاری ×۱۰۰

    تخمین می‌تواند قطعه‌ای ارزشمند اطلاعات باشد که هنگام تصمیم‌گیری در مورد اهدافی که باید پیگیری شوند، استفاده شود. اگرچه همه اهداف استراتژیک نیازی به بازگشت سرمایه بالا ندارند، اما به نفع شماست که بازگشت سرمایه پیش‌بینی شده هر هدف را محاسبه کنید تا بتوانید آن‌ها را مقایسه کنید.

    ۲. درنظرگرفتن رویدادهای کنونی

    هنگام تصمیم‌گیری در مورد اولویت‌دادن به کدام هدف استراتژیک، نمی‌توانید اهمیت لحظه حاضر را نادیده بگیرید. چه اتفاقاتی در جهان رخ‌داده که ممکن است بر سرعت اجرای هر هدف تأثیر بگذارد؟

    به‌عنوان‌مثال، در سال ۲۰۲۰، شیوع ویروس کرونا (COVID-19) و بحران تغییرات آب‌وهوایی که به‌شدت در حال افزایش بود، بر هدف‌های استراتژیک بسیاری از سازمان‌ها تأثیر گذاشت. اغلب، هدف‌هایی که به‌موقع و فوریت دارند، آن‌هایی هستند که اولویت می‌دهند.

    بعد از تعیین اهداف اولویت‌بندی شده سازمان خود، می‌توانید شروع به تدوین یک استراتژی برای رسیدن به آن‌ها کنید. بخش بعدی چندین عاملی را که باید در نظر گرفته شوند در هنگام تدوین یک استراتژی کسب‌وکار، شرح خواهد داد.

مدیریت استراتژیک

کلیدهای موفقیت در تدوین استراتژی

یک استراتژی موفق می‌تواند سازمان شما را برای سال‌های آینده به مسیر صحیح هدایت کند، اما ایجاد یک استراتژی اغلب از آن چیزی که گفته می‌شود، سخت‌تر است. طبق نظرسنجی انجام شده توسط مشاوره کسب‌وکار Bridges، فقط 68 درصد از حرفه‌ای‌ها اعتقاد دارند که سازمانشان در توسعه استراتژی موفق است – کاهش نسبت به 80 درصد در سال 2012. تدوین یک استراتژی قوی نیاز به ترسیم نیست. در ادامه پنج عامل برای موفقیت در تدوین استراتژی را بررسی خواهیم کرد.

    1. شروع باهدف

      هنگامی که قصد ایجاد یک استراتژی برنده را دارید، اولین سؤالی که از خود بپرسید این است: «هدف سازمان من چیست؟» در کتاب «استراتژی کسب‌وکار پایدار»، هندرسون در مورد اهمیت شروع باهدف هنگام ساخت استراتژی کسب‌وکار صحبت می‌کند.

      «ما این الگو را در یک مجموعه گسترده از شرکت‌ها می‌بینیم» هندرسون می‌گوید. «رهبران و شرکت‌هایی که تغییر واقعی را به دنبال دارند و اغلب از مزایای اولین حرکت‌کنندگان بهره می‌برند، به همان اندازه که به دنبال کسب درآمد هستند، تحریک شده‌اند تا تفاوت ایجاد کنند.»

      یکی از مثال‌های شرکتی که استراتژی خود را با استفاده از هدف تعریف کرده است، برند لیپتون شرکت یونیلور (Unilever) است. «این با احساسی شروع شد که بیشتر می‌توانستیم برای جوامع انجام دهیم»، به گفته کوین هاولاک، رئیس بخش تازگی در یونیلور، در استراتژی کسب‌وکار پایدار. «این با مورد تجاری شروع نشد. سپس گفتیم، صبر کنید – چگونه می‌توانیم این را به واقعیت تبدیل کنیم؟ اگر این کار مناسب برای این افراد و برای سیاره است، آن را برای برندها به واقعیت می‌پیوندیم.»

      به‌جای پرش به لجستیک، یونیلور ارزش‌ها و مأموریت تولید چای پایدار را در مرکز توسعه استراتژی خود قرارداد که این امکان را فراهم کرد تا گام‌های لازم برای رسیدن به آن چشم‌انداز را بردارد. هندرسون توجه می‌کند که این تلاقی «کار خوب انجام‌دادن» و «خوب کارکردن» که اغلب به‌عنوان فرایند ایجاد ارزش مشترک اشاره می‌شود، پتانسیل بالایی برای بودن یک فضای بسیار پرسود دارد.

      چارچوب تدوین

      خط پایی سه‌گانه

      خط پایی سه‌گانه یک مفهوم کسب‌وکار است که ادعا می‌کند شرکت‌ها باید به اندازه‌گیری تأثیرات اجتماعی و زیست‌محیطی خود – به‌علاوه عملکرد مالی خود – تعهد کنند، به‌جای تمرکز صرف بر تولید سود یا «خط پایین» استاندارد. این می‌تواند به سه عامل تقسیم شود: سود، افراد و سیاره.

      سود: به بازگشت مالی یک شرکت برای سهام‌داران اشاره دارد.

      افراد: به تعهد یک شرکت به ایجاد تأثیر اجتماعی در جوامع محلی و خارج از کشور اشاره دارد.

      سیاره: به تأثیری که یک سازمان بر محیط‌زیست دارد اشاره می‌کند.

      ۲. درنظرگرفتن رویدادهای جهانی

      کسب‌وکار در جهانی خلأ وجود ندارد – تحت‌تأثیر سیاست‌ها، خط‌مشی‌ها، قوانین و روابط بین کشورها قرار دارد. زیرا این روابط می‌توانند بسیار پیچیده باشند، اهمیت دارد که اخبار مرتبط با کشورهایی که در آن‌ها کسب‌وکار دارید را به‌دقت دنبال کنید و در هنگام تدوین یک استراتژی رویدادهای جهانی را در نظر بگیرید.

      تصمیمات رهبران سیاسی می‌تواند بر مالیات، قوانین کاری، هزینه‌های مواد خام، زیرساخت‌های حمل‌ونقل و سیستم‌های آموزشی تأثیر بگذارد.

      یک مثال فرضی ارائه شده توسط استاد HBS فارست راینهاردت (Forest Reinhardt) در زمینه کسب‌وکار جهانی این است که اگر دولت چین تصمیم به حمایت از مزارع شیر چینی بگیرد، این تأثیراتی بر دامداران شیر در کشورهای هم‌جوار خواهد داشت.

      این به‌واسطه این است که با تأمین مالی اضافی، دامداری‌های شیر چینی ممکن است مقدار زیادی از محصولات لبنی تولید کنند که باعث گسترش بازار آن‌ها به کشورهای هم‌جوار می‌شود. اگر شما در حال تدوین یک استراتژی برای کسب‌وکار شیر خود در منطقه مغولستان هستید، این پویایی مهم است که در نظر بگیرید.

      جذاب و همچنین نگران‌کننده است که جزئیات سیاست‌ها، خط‌مشی‌ها و روابط بین‌المللی ممکن است بر کسب‌وکار شما تأثیر بگذارد. اطلاعات خود را به‌روز نگه دارید و دانش جدید را به فرایند برنامه‌ریزی استراتژیک خود وارد کنید.

      ۳. بررسی داده‌ها، مطالعات موردی و روندها

      به‌علاوه رویدادهای جهانی کنونی، استراتژی موفق باید اطلاعات و دانشی که درباره سازمان خود، شرکت‌های دیگر و نظریه‌های بنیادی اقتصاد دارید را مدنظر قرار دهید.

      درک این اطلاعات به شما این امکان را می‌دهد که شرکت خود را در منظر کسب‌وکار جهانی قرار داده و از اشتباهات و موفقیت‌های دیگران استفاده کنید.

      «وقتی درباره خروج به دنیا و استفاده از این ابزارهای آزمایش فکر می‌کنید، اولین چیز آن است که به خودتان به‌عنوان یک آزمایشگر فکر کنید» به گفته نوا اشراف، دانشیار دانشکده تجارت هاروارد که در دوره آنلاین اقتصاد برای مدیران شرکت حضور دارد. «تغییر دیدگاهتان از آنچه واقعاً باید به دنبال داده‌های جهانی بگردید تا بدانید آیا یک موضوع کار می‌کند یا نه»

      در هنگام طراحی استراتژی، داده‌های مالی سازمان خود را بررسی نمایید، به همراه استراتژی‌های تاریخی که موفق و ناموفق بوده‌اند. همچنین، مطالعه موردی شرکت‌های دیگر و اصول اقتصادی مبنی بر آن‌ها را تجزیه‌وتحلیل نمایید.

      چارچوب فرمولاسیون

      ارزش و قیمت‌گذاری مبتنی بر ارزش

      قیمت‌گذاری مبتنی بر ارزش یک روش تعیین قیمت است که شرکت در آن عمدتاً بر ارزش ادراک شده توسط مشتریان نسبت به کالاها یا خدماتی که به فروش می‌رساند – همچنین به‌عنوان آمادگی مشتریان برای تمایل به پرداخت (WTP) شناخته می‌شود – برای تعیین قیمتی که خواهد پرداخت، اعتماد کند. زیرا بر اولویت‌های مشتریان تمرکز دارد، گاهی اوقات به قیمت‌گذاری متمرکز بر مشتریان نیز گفته می‌شود.

      هنگام ایجاد استراتژی قیمت‌گذاری مبتنی بر ارزش، چارچوبی که می‌تواند در دسترس باشد، ارزش است. ارزش شامل چهار مؤلفه است: تمایل به پرداخت، قیمت، هزینه و آمادگی به فروش (WTS) است. اینکه هر یک از این نقاط کجا در چارچوب قرار دارند، تعیین می‌کند چگونه ارزش فروش بین یک شرکت، مشتریانش و تأمین‌کنندگانش تقسیم می‌شود.

      تصور هر یک از این عوامل به‌عنوان اسلایدرها روی یک چارچوب، به شما امکان می‌دهد تا به آزمایش سناریوهای مختلف بپردازید و در تصمیم‌گیری‌های استراتژیک کمک کند. اگر هزینه تولید را کاهش دهید، آیا آمادگی پرداخت مشتری کاهش می‌یابد؟ اگر هزینه تولید و قیمت را افزایش دهید، آیا تمایل پرداخت مشتری افزایش می‌یابد؟ اگر بله آیا ارزش دارد؟

      درک رابطه بین تأمین‌کننده، کسب‌وکار و مشتری، و چگونگی به‌دست‌آوردن هر یک ارزش از محصول شما، یک تمرین مهم در زمان فرمول‌بندی استراتژی است.

      بینش اعضای هیئت‌علمی

      «به‌عنوان استراتژیست‌ها، واقعاً سه سؤال مطرح می‌کنیم: چگونه کسب‌وکار من بهترین ارزش را برای مشتریان ایجاد می‌کند؟ چگونه کسب‌وکار من ارزش برای کارکنان ایجاد می‌کند؟ و چگونه کسب‌وکار من با همکاری تأمین‌کنندگان ارزش ایجاد می‌کند؟ به استراتژی شرکت به‌عنوان پاسخ به این سه سؤال فکر کنید.»

      استاد دانشکده کسب‌وکار HBS، فلیکس اوبرهولزرگی در استراتژی کسب‌وکار

      1. تعیین و ارتباط موثر اهداف

        همان‌طور که در بخش قبلی بحث شد، انتخاب اهداف استراتژیک یک مرحله مهم در فرمولاسیون استراتژی است. همان‌قدر مهم است که بتوانید این اهداف را به طرز موثری به سازمان خود ارتباط دهید. تحقیقاتی که در نشریه هاروارد بیزینس ریویو انجام شده نشان می‌دهد که به طور میانگین 95 درصد از کارمندان اهداف استراتژیک شرکت خود را درک نمی‌کنند – یک آمار شگفت‌آور، باتوجه‌به اینکه اجرای موفق استراتژی نیازمند تلاش سراسری در سازمان است.

        ارائه استراتژی بسیار حیاتی است، اما نمی‌تواند موفق باشد مگر اینکه به طور مؤثر و هنرمندانه به تمام کارمندان ارتباط داده شود تا احساس قدرت و مسئولیت برای رسیدن به اهداف شرکت داشته باشند.

اندیشیدن در مورد استراتژی به‌عنوان یک فرایند مستمر 

هنگامی که یک برنامه استراتژیک تدوین و ارتباط داده‌اید، ممکن است فرض کنید که فرایند برنامه‌ریزی استراتژیک کامل شده است. طبق گفتة استاد دانشکدة مدیریت هاروارد، کلیتون کریستنسن، استراتژی یک فرایند مداوم توسعه است. در دورة آنلاین استراتژی تحول‌آفرین، کریستنسن اشاره می‌کند که در یک مطالعه بر روی فارغ‌التحصیلان دانشکدة مدیریت هاروارد که کسب‌وکارها را شروع کردند، ۹۳ درصد از آن‌هایی که استراتژی‌های موفق داشتند، از برنامه‌های استراتژیک اصلی خود منحرف شده‌اند.

بیشتر مردم به استراتژی به‌عنوان یک رویداد می‌پندارند، اما این‌گونه جهان کار نمی‌کند. وقتی با فرصت‌ها و تهدیدات ناگهانی روبه‌رو شویم، باید واکنش نشان دهیم. بعضی‌اوقات با موفقیت واکنش نشان می‌دهیم؛ بعضی‌اوقات هم نه.

اما بیشتر استراتژی‌ها از طریق این فرایند تکامل پیدا می‌کنند. بیشتر مردم استراتژی که منجر به موفقیت می‌شود از طریق فرایندی ظاهر می‌شود که تقریباً در همه صنایع ۲۴ ساعته در حال فعالیت است.

به طور دوره‌ای استراتژی شرکت خود را برای سازگاری با چالش‌ها و فرصت‌های جدید بازبینی و ادامه تکامل آن را به سازمان گسترده خود اطلاع دهید.

چارچوب فرمولاسیون

نوآوری تحول‌آفرین

نوآوری تحول‌آفرین، یک اصطلاحی است که توسط کریستنسن ابداع شده است، فرایندی است که در آن یک شرکت کوچک‌تر – معمولاً با منابع کمتر – به سمت بازار بالا حرکت می‌کند و با شرکت‌های بزرگ و استوار رقابت می‌آورد.

این فرایند با ورود یک شرکت کوچک به سطح پایین بازار (تحول سطح پایین) یا ایجاد یک بخش بازار جدید (تحول بازار جدید) آغاز می‌شود و قسمت کم‌سوتر را به‌عنوان ملک خود اعلام می‌کند. زیرا شرکت‌های استوار و متعارف بخش‌های بیشتر سودآور را مالکیت دارند، احتمالاً برای دستیابی به آن قسمت از بازار با ورودی مبارزه نخواهند کرد.

سپس ورودی بهبودهای خود را ارائه می‌دهد و با افزایش سوددهی به سمت بازار بالا حرکت می‌کند. هنگامی که مشتریان شرکت‌های متعارف به طور گسترده از ارائه‌های ورودی در بازار اصلی بهره‌مند شده‌اند، تحول رخ‌داده است.

درک چارچوب نوآوری تحول‌آفرین می‌تواند شما را قادر به ایجاد یک استراتژی برای متحول کردن یک صنعت یا جلوگیری از تخریب کند.

فرموله‌سازی استراتژی و همچنین مجموعه مهارت‌های استراتژیک باید به طور مداوم تکامل یابد. بخش بعدی به بررسی این می‌پردازد که چگونه یک دوره آموزشی استراتژی کسب‌وکار را انتخاب کنید که مناسب نیازها و تمرکز استراتژیک شما باشد.

 

نویسنده و مترجم: تیم یسناپارس

مقالات پیشنهادی برای مطالعه بیشتر

در عصر حاضر، سازمان‌ها با چالش‌های متعددی نظیر تغییرات سریع تکنولوژیکی، نیازهای متنوع مشتریان و رقابت فزاینده مواجه‌اند. این مقاله به بررسی فرآیند فرمولاسیون استراتژی در مدیریت استراتژیک می‌پردازد و هدف آن کمک به سازمان‌ها در دستیابی به رشد پایدار و موفقیت مداوم در شرایط متغیر و پرتلاطم محیطی است. در بخش اول، مفهوم مدیریت استراتژیک و اهمیت آن در سطوح مختلف سازمان‌ها تحلیل می‌شود. سپس مراحل فرمولاسیون استراتژی، شامل تحلیل محیطی و درونی، تعیین اهداف و شناسایی ذینفعان، معرفی می‌شود.
در این مقاله به معرفی انواع روش‌های محاسبه درصد پیشرفت پروژه پرداخته شده است. این روش‌ها ابزارهای مهمی برای مدیران پروژه محسوب می‌شوند تا بتوانند به طور دقیق میزان پیشرفت پروژه را ارزیابی کنند و از پیش بینی‌های صحیح برای زمانبندی و بودجه استفاده کنند. انواع این روش‌ها شامل اندازه‌گیری میزان کار انجام‌شده، استفاده از نرخ تکمیلی و روش ارزش‌گذاری مشترک می‌شوند. هر یک از این روش‌ها دارای مزایا و معایب خاصی هستند که باید با دقت مورد بررسی قرار گیرد تا بهترین رویکرد محاسبه درصد پیشرفت پروژه انتخاب شود. این مقاله به توضیح و مقایسه این انواع روش‌ها پرداخته و پیشنهاداتی برای استفاده از آنها در پروژه‌ها ارائه کرده است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

از آخرین اخبار و اطلاعات یسناپارس مطلع شوید!

پیمایش به بالا
به بالای صفحه بردن

فرم درخواست دمو راه‌اندازی یک استراتژی کسب‌وکار موفق

برای دریافت دموی محصولات یسناپارس، لطفا فرم زیر را تکمیل نمائید.