امروزه بیش از هر زمان دیگری سازمانها در معرض تهدید قرار دارند و تغییرات محیط بیرونی بسیار سریع در حال شکل گیری است، از این رو مدیریت استراتژیک بهترین ابزار برای سازمانهایی است که درصدد هستند بدون تسلیم شدن در برابر تغییر، حضوری آگاهانه در بازار داشته باشند. استفاده از شاخص های استراتژیک و به تبع آن شناسایی نقاط قوت و ضعف داخلی فرصتها و تهدیدهای بیرونی به سازمانها این امکان را میدهد که با تجزیه و تحلیل مناسب شرایطی مطلوب برای ادامه حیات خود ترسیم کنند. ما در این مطلب شاخص های مدیریت استراتژیک را بر میشماریم و رویههای مربوط به هرکدام را به تفکیک توضیح میدهیم.
مطالعه بیشتر: آشنایی با امکانات نرم افزار مدیریت استراتژیک تسما
تعداد سازمانهایی که مفاهیم پایداری را در عملیات و فرآیندهای خود گنجاندهاند قابل توجه میباشند. این مفاهیم مرتبط با استراتژیها و شاخصهای اتخاذ شده توسط آن ها، موجب توسعه سازمانها شده و آنها را قادر میسازد تا اقدامات سودآورتر و مؤثرتر و ارزش افزودهای را برای جامعه به کار گیرند.
با استفاده از شاخصهای استراتژیک، شرکتها میتوانند از دانش عمیق کسب و کار برخوردار شوند و بر روی آن تمرکز کنند. بنابراین، آنها میتوانند نقاط قوت خود را شناسایی، فرصتهای تجاری ایجاد شده را بررسی و نقاط ضعف شما را بشناسند تا شرکتها بتوانند برای تهدیدهایی که با یک واقعیت تجاری جدید مواجه میشوند خود را آماده کنند.
نکته مهمی که باید به آن اشاره کرد، مناسبترین انتخاب برای شاخص های استراتژیک است، که میتواند به بهبود فرآیندها و عملیات، مدیریت ریسک، تنوع و حجم اطلاعات تولید شده و افزودن ارزش پایدار کمک کند.
تدوین استراتژیها به معنای یافتن اقدامات مناسب برای دستیابی به اهداف تعیین شده است. فعالیتها باید به عنوان تجزیه و تحلیل، برنامه ریزی و انتخاب استراتژی در نظر گرفته شوند که فرصتهای موجود برای سازمان را به حداکثر برسانند و بتوانند به اهداف خود دست یابند و مزیت رقابتی پایدار ایجاد کنند.
ابزارهای مورد استفاده برای شاخصهای استراتژیک، مانند شاخصهای عملکرد، تنها زمانی اضافه میشوند که با جنبههای پایداری ادغام شوند. در بین مدلهای موجود، کارت امتیازی متوازن (BSC) به عنوان جایگزین مناسبی برای مقابله با پایداری و انتقال استراتژیهای مناسب برای سازمانها در نظر گرفته شده است. این مدل به عنوان یک سیستم مدیریت استراتژیک با شاخصهایی شناخته میشود که جنبههای مختلف (مالی و غیر مالی) را در نظر میگیرد.
مطالعه بیشتر: راهنمای مقدماتی تدوین برنامه استراتژیک
استفاده از شاخصهای استراتژیک به سازمان اجازه میدهد تا تعیین کند که آیا این اهداف سیاستی محقق شدهاند یا خیر. محققی به نام اوت شاخصها را به عنوان "وسیلهای ابداع شده برای کاهش حجم زیادی از دادهها به سادهترین شکل آن و حفظ معنای اساسی برای سوالاتی که از دادهها پرسیده میشود" توصیف میکند. میچل و همکاران بیان میکنند که برای درک «سیستمهای پیچیده»ای که ما در آن زندگی میکنیم به شاخصها نیاز است. چهار دلیل اصلی برای استفاده از شاخصها برای انجام این کار را شناسایی کردهاند که عبارتند از:
بنابراین، شاخصها ابزاری برای خلاصه کردن موقعیت فعلی و جهت و میزان تغییر پیشرفت به سمت یک هدف یا هدف خاص هستند. اگر قرار است شاخصها برای تصمیمگیرندگان مفید باشند، باید به اندازه کافی ساده باشند تا امکان پردازش و مبادله عملکرد بین شاخصهایی را که ممکن است در جهتهای متفاوتی حرکت کنند، فراهم کند. در عین حال، بسیاری از شاخص های استراتژیک ممکن است توانایی یک سازمان را در استفاده مؤثر از اطلاعات کاهش دهند.»
مطالعه بیشتر: نقش داشبورد مدیریتی در مدیریت بهتر پروژه ها
از آنجایی که یکی از اهداف اصلی شاخص های استراتژیک انتقال اطلاعات به ذینفعان درباره موقعیت یک سیستم یا فرآیند است، ضروری است که مجموعه شاخصهای انتخاب شده با اندازهگیری عملکردی که سازمان روی آن تمرکز دارد مطابقت داشته باشد. در غیر این صورت، حوزههایی که در نظر گرفته نمیشوند در معرض حاشیه قرار گرفتن هستند. آنچه شمارش میشود به نظر میرسد که مهم است، به اصطلاح اثر "دید تونلی" اولین مرحله در این فرآیند، تعیین اهداف سازمانی واضح است.
مطالعه بیشتر: ضرورت استقرار نظام ارزیابی عملکرد سازمانی
تصویر زیر ادغام بخشها را نشان میدهد: منابع، ذینفعان، مدیریت، ماموریت و استراتژی.
کاپلان در سال 1993 بیان میکند که قبل از تدوین استراتژی، مدیران باید در مورد هدف (ماموریت)، رویه عملیات آن (ارزش ها) و درباره ایدههای خود مرتبط با نتایج آینده (چشم انداز) توافق کنند. ماموریت و ارزشهای سازمان در طول زمان ثابت میماند. این چشم اندازها، اگرچه از ثبات کمتری نسبت به مأموریت و ارزشها برخوردار است، اما در حدود سه تا پنج سال جزو برنامههای استراتژیک باقی میماند. اکثر شرکتها برنامه ریزی استراتژیک خود را با ارزیابی و تایید بیانیه ماموریت، چشم انداز و ارزشها با وجود این ثبات آغاز میکنند.
کمی سازی وضعیت سازمان در رابطه با اجزای اساسی هدف استراتژیک شما از طریق شاخصهای استراتژیک کلیدی انجام میشود. هر سیستمی دارای شاخصهایی است که به شما میگوید بخشهای سیستم چقدر خوب یا ضعیف کار میکنند و شاخصهای استراتژیکی بر حیاتیترین عناصر سیستم تمرکز دارند. شاخص استراتژیک کلیدی نشان میدهند که کل کسبوکار شما چقدر خوب کار میکند، و چگونه به سمت هدف استراتژیک شما پیش میرود.
شما عناصر قابل اندازه گیری و غیرقابل اندازه گیری زیادی در کسب و کار خود دارید، و باید عوامل کلیدی برای دستیابی به هدف استراتژیک خود را شناسایی کرده و راهی برای تعیین کمیت آنها ابداع کنید.
نتیجه کار، مجموعهای از شاخصهای استراتژیک کلیدی برای کسب و کار شما خواهد بود. در نهایت شما فقط آنها را به صورت دورهای دنبال میکنید تا پیشرفت خود را به سمت هدف استراتژیک خود ارزیابی کنید.
1.اجزای کلیدی هدف استراتژیک خود را شناسایی کنید
ابتدا، بیانیه هدف استراتژیک خود را به دقت بررسی کرده و اجزای اصلی آن را شناسایی کنید. فروش و سود همیشه مهمترین فاکتورها هستند.
2.شاخصهای استراتژیک کلیدی (کاربرگ) را ایجاد کنید
با استفاده از کاربرگی که ارائه کرده ایم، شاخصهای استراتژیک کلیدی خود و نحوه تعیین کمیت آنها را تعیین کنید. موارد قابل اندازهگیری اندازهگیری میشوند و موارد غیرقابل اندازهگیری با استفاده از روش امتیازدهی کمیت میشوند.
3.پیگیری و ارزیابی
سیستمی را ایجاد کنید که از آن برای ردیابی و ارزیابی دورهای کسبوکار خود بر اساس شاخصهای استراتژیک کلیدی آن استفاده کنید.
مطالعه بیشتر: ارزیابی عملکرد کارکنان به چه معناست؟
از آنجایی که یکی از اهداف اصلی شاخصها انتقال اطلاعات به ذینفعان در مورد موقعیت یک سیستم یا فرآیند است، ضروری است که مجموعه شاخصهای انتخابشده با اندازهگیری عملکردی که سازمان روی آن متمرکز است مطابقت داشته باشد. در غیر این صورت، مناطقی که در نظر گرفته نمیشوند در معرض حاشیه قرار گرفتن هستند. آنچه شمارش میشود همان چیزی است که مهم است - به اصطلاح اثر "دید تونلی". اولین مرحله در این فرآیند، تعیین اهداف سازمانی واضح است. شاخصهای عملکردی طوری تنظیم میشوند که عملکرد را در برابر این اهداف منعکس کنند. جنبههای کلیدی انتخاب شده از این بررسی که میتواند در انتخاب شاخص استراتژیک مورد استفاده قرار گیرد در زیر فهرست شده است:
ابهام در بخشی از تعریف شاخص منجر به تفاوت در رویکرد اندازه گیری میشود، به عنوان مثال. «تعداد افرادی که دسترسی خوبی به خرید غذا دارند» باید «دسترسی خوب» و کیفیت خرید مواد غذایی را که معیار را تشکیل میدهد، مشخص کند.
عباراتی که امکان دستیابی به موفقیت را بدون بهبود واقعی موضوع فراهم میکند، نباید در شاخصها گنجانده شوند.
این امر بسیار مهم است، زیرا باید شاخص استراتژیک انتخاب شوند که تغییرات را در دورههای زمانی خاص و با استفاده از مسیرها، به صورت سالانه نشان دهند.
هر چه اطلاعات بیشتری در یک شاخص فشرده شود، معنای واقعی کمتری برای اهداف سیاستی خاص دارد و احتمال شمارش مضاعف با سایر شاخصها بیشتر میشود. اگر قرار است شاخصها برای تصمیم گیرندگان مفید و برای عموم مردم معنادار باشند، باید قابل درک باشند.
شاخصهای استراتژیک از این جهت اهمیت مییابند چون تعیین مأموریت و اهداف سازمان در خلا صورت نمیگیرد، بلکه مبتنی بر اطلاعات موجود در سازمان و محیط آن است. به عبارت دیگر، مأموریت و اهداف سازمان تابع تغییرات محیط پیرامونی آن است. روش شناسایی شاخصهای استراتژیک سازمان در چهار فاز طبقه بندی میشود:
مرحله اول : برای شناخت سازمان و سازمان دهی تیم پروژه در جهت استخراج شاخصهای استراتژیک، ابتدا بایستی به شناخت وضعیت موجود و شناسایی و ارزیابی عوامل داخلی و خارجی مؤثر بر عملکرد سازمان، دست یابیم. شاخصهای استراتژیک سازمان در این مرحله به شرح ذیل میباشد:
مرحله دوم: سازماندهی و تشکیل کمیته راهبری برنامه ریزی استراتژیک در مرحله بعد برای شناخت سازمان و سازمان دهی تیم پروژه در جهت استخراج شاخصهای استراتژیک ، بایستی صورت پذیرد. شاخصهای استراتژیک در این مرحله به شرح ذیل میباشد:
مطالعه بیشتر: مدیریت عمکلرد سازمانی به چه معناست ؟
مرحله اول: شناسایی نیازمندیها و اولویتهای مدیران در برنامه ریزی استراتژیک و دریافت شاخصهای استراتژیک به منظور طراحی مدل مدیریت استراتژیک دارای مراحلی بدین شرح میباشد؛
مرحله دوم: طراحی مدل مدیریت استراتژیک نیازمند بررسی تطبیقی مدلهای برنامه ریزی استراتژیک با نیازها و اولویتهای مدیران دارد و در این مرحله بایستی به موارد زیر توجه داشت؛
مرحله سوم :طراحی مدل مدیریت استراتژیک و مدل بومی برنامه ریزی بایستی بر طبق نقشه راه زیر صورت پذیرد؛
مرحله اول : بازنگری بیانیه مأموریت، چشم انداز، ارزشهای محوری و اهداف بلند مدت سازمان با هدف تعیین شاخصهای استراتژیک و تدوین برنامه استراتژیک، صورت میپذیرد و نیازمند طی کردن چنین مراحلی است؛
مرحله دوم : ارزیابی موقعیت سازمان در محیط و تعیین نوع کلی استراتژی مناسب در راستای تعیین شاخصهای استراتژیک و تدوین برنامه استراتژیک به شرح زیر میسر میشود؛
مرحله سوم : شناسایی استراتژیها بر اساس مدل بومی برنامه ریزی استراتژیک
مرحله چهارم : تعیین اولویت اجرایی (جذابیت نسبی) استراتژیهای تدوین شده به منظور تعیین شاخصهای استراتژیک و تدوین برنامه استراتژیک از طریق مراحل زیر؛
مرحله پنجم : شناسایی عوامل کلیدی موفقیت (KSF)، عوامل حیاتی موفقیت (CSF) و شاخصهای کلیدی موفقیت (KPI)؛
مطالعه بیشتر: بررسی تفاوتهای کنترل پروژه با مدیریت پروژه
مرحله ششم : تدوین اهداف عملیاتی و برنامههای عملیاتی بر مبنای اهداف کلان و استراتژی ها؛
مطالعه بیشتر: ضرورتهای استقرار نظام مدیریت عملکرد کارکنان
مرحله اول : تدوین نقشه راه اجرای شاخصهای استراتژیک برای استفاده از شاخصهای استراتژیک و جاری سازی استراتژیهای تدوین شده از طریق طی مراحل زیر میسر میشود؛
مرحله دوم: سازمان دهی عوامل سیاست گذار، تصمیم گیر و اجرایی نظام مدیریت استراتژیک؛
مرحله سوم : آموزش عوامل سیاست گذار، تصمیم گیر و اجرایی نظام مدیریت استراتژیک؛
مرحله چهارم : نظارت و راهبری اجرای برنامههای عملیاتی و ارزیابی شاخصهای استراتژیک؛
مرحله پنجم : آسیب شناسی و تحلیل مراحل جاری سازی استراتژیک و ارائه راهکارهای بهبود بواسطه استفاده از شاخصهای استراتژیک؛
همانطور که در باب آن توضیحاتی ارائه دادیم، شناسایی شاخصهای استراتژیک، کمک شایانی به حفظ و بقای سازمان میکنند. از جهت اهمیت این موضوع، در این مطلب 4 فاز مهم را که بایستی در جهت استخراج این شاخصها مدنظر قرار داد، بیان کردیم. درصورتی که سازمان شما نیازمند طی مراحل فوق الذکر، برای پیاده سازی مدیریت عملکرد استراتژیک میباشد، میتوانید با مشاوران ما در شرکت یسناپارستماس حاصل فرمایید.
اگر میخواهید از آخرین مقالات و اخبار شرکت یسناپارس باخبر شوید، ایمیل خود را در کادر زیر وارد نمائید و عضویت در خبرنامه را کلیک نمائید.