فلسفه فرآیند مدیریت استراتژیک
برای تعریف فرآیند مدیریت استراتژیک، به آن به عنوان یک رویکرد فلسفی برای انجام تجارت نگاه کنید. روشی که از طریق آن مدیران یک برنامه عملیاتی را تدوین و اجرا میکنند که به شرکت مزیت رقابتی میدهد با این عبارت کلی اشاره میشود. مدیریت ارشد یک سازمان ابتدا باید از تجزیه و تحلیل دادهها برای تفکر استراتژیک استفاده کند، سپس از فرآیند مدیریت برای عملی کردن فکر استفاده کند.
برای مطالعه بیشتر: آشنایی با نرم افزار مدیریت استراتژیک
فرآیند مدیریت استراتژیک چیست؟
یک شرکت، فرهنگ ارزشیابی ثابتی را به عنوان بخشی از رویکرد مدیریت استراتژیک خود برای پیشی گرفتن از رقبا اجرا میکند. علیرغم اینکه چقدر ساده به نظر میرسد، فرآیند دشواری است که شامل توسعه چشم انداز گسترده سازمان برای اهداف فعلی و بلندمدت آن است.
نحوه ایجاد و تحقق استراتژیهای مدیریتی سازمانهای مختلف متفاوت است. در نتیجه، مدلهای مختلفی از SMP وجود دارد که سازمان میتواند آنها را اتخاذ کند. مدل مناسب به عوامل مختلفی بستگی دارد از جمله:
- فرهنگ موجود سازمان
- تسلط بر بازار سازمان
- سبک رهبری
- تجربه سازمان در ایجاد و اجرای SMPs
- صنعت و رقابت
برای مطالعه بیشتر: انعطاف پذیری استراتژیک
چرا فرآیند مدیریت استراتژیک مهم است؟
هدف اولیه فرآیند مدیریت استراتژیک کمک به سازمان جهت دستیابی به رقابت استراتژیک پایدار در بازار است. زمانی که SMP به درستی تصور و اجرا شود، با تمرکز و ارزیابی فرصتها و تهدیدها، برای سازمان ارزش ایجاد میکند، سپس از نقاط قوت و ضعف آن برای کمک به بقا، رشد و گسترش آن استفاده میکند.
فرآیند مدیریت استراتژیک میتواند به کسب و کار کمک کند تا به اهداف زیر دست یابد:
1-به عنوان مرجع برای هر تصمیم مهم سازمان عمل میکند.
2- هدایت کسب و کار برای ترسیم آینده خود و حرکت در آن مسیر: SMP شامل تدوین اهداف سازمان، تعیین اهداف واقعی و قابل دستیابی و اطمینان از همسویی آنها با چشم انداز شرکت است.
3-کمک به کسب و کار برای فعال شدن: با کمک SMP، شرکت ممکن است بررسی کند که رقبای خود در رابطه با روند بازار چه میکنند و اقدامات لازم برای رقابت و شکوفایی در بازار را تعیین کند.
4- آماده سازی سازمان برای هر گونه چالش بالقوه و یافتن فرصتهای احتمالی که کسب و کار باید در آن پیشگام باشد. مراحل فرآیند مدیریت استراتژیک شامل شناسایی بهترین راهها برای غلبه بر چالشها و بهره برداری از فرصتهای جدید است.
اطمینان از اینکه کسب و کار میتواند در یک بازار ناپایدار رشد کند و در یک محیط پویا رقابت کند.
5-کمک به شناسایی و به حداکثر رساندن مزیتهای رقابتی و شایستگیهای اصلی سازمان: اینها مسئول بقای کسب و کار و رشد آینده هستند.
برای مطالعه بیشتر: آینده نگری استراتژیک چیست؟
مزایای مدیریت استراتژیک
دستیابی به اهداف سازمانی نیازمند برنامه ریزی و صبر است. مدیریت استراتژیک میتواند به شرکتها در رسیدن به اهدافشان کمک کند. همچنین تضمین میکند که مراحل لازم برای رسیدن به یک هدف تجاری در سطح شرکت اجرا میشود.
مدیریت استراتژیک مزایای بسیاری را برای شرکتهایی که از آن استفاده میکنند ارائه میدهد، از جمله:
- مزیت رقابتی: این نوع مدیریت به کسب و کارها نسبت به رقبا برتری میدهد. زیرا ماهیت فعالانه آن به این معنی است که شرکت شما همیشه از بازار در حال تغییر آگاه خواهد بود.
- دستیابی به اهداف: این نوع مدیریت با استفاده از فرآیندی روشن و پویا برای تدوین مراحل و اجرا جهت دستیابی به اهداف کمک میکند.
- رشد پایدار: نشان داده شده است که مدیریت استراتژیک عملکرد سازمانی را بهبود میبخشد که باعث گسترش مدیریت پذیری آن میشود.
- سازمان منسجم: این نوع مدیریت نیازمند ارتباطات و اجرای هدف در سطح شرکت است. سازمانی که به طور هماهنگ برای رسیدن به هدفی کار میکند، احتمال بیشتری دارد که به آن هدف دست یابد.
- افزایش آگاهی مدیریتی: مدیریت استراتژیک یعنی نگاه به آینده شرکت. اگر مدیران این کار را به طور مداوم انجام دهند، از روندها و چالشهای صنعت آگاهی بیشتری خواهند داشت. با اجرای برنامه ریزی و تفکر استراتژیک، آمادگی بیشتری برای رویارویی با چالشهای آینده پیدا میکنند.
مطالعه بیشتر : نیت استراتژیک چیست؟
مدیریت استراتژیک دارای منافع مالی و غیر مالی است. از جمله مزایای مالی آن میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1- بهبود تولید درآمد
- یکی از مزایای مدیریت استراتژیک این است که اطلاعات مربوط به تغییرات اساسی مورد نیاز در رویههای عملیاتی فعلی را برای افزایش درآمد به مدیریت ارشد میدهد.
- نمونههایی از تصمیمات استراتژیک که منجر به افزایش درآمد بلند مدت میشود را میتوان با استفاده از مدیریت برنامه ریزی کرد: راهی برای جذب سرمایه گذاران جدید و حفظ ارتباط با سرمایه گذاران موجود ارائه میدهد.
- همچنین به سازمان اجازه میدهد تا استراتژیهای رقیب را مشاهده و عملیات خود را تغییر دهد و ایدههای جدیدی را برای تطابق با آنها نوآوری کند.
2-افزایش سود
- راه اندازی سطوح سازمانی سلسله مراتبی یکی از مزایای مدیریت استراتژیک است. این امر به مدیران ردههای بالاتر اجازه میدهد تا از روسای مختلف بخشها بازخورد دریافت کنند.
- این بازخورد به نوبه خود به مدیران اجازه میدهد تا موانع مختلف را در هر سطح در شرکت درک کرده و استراتژیهایی را برای افزایش سود پیاده سازی کنند.
3- مدیریت پرداخت بدهی
کی از مزایای مدیریت استراتژیک این است که به مدیران اجازه میدهد ترازنامه که شامل داراییهای جاری، بدهیها و ارزش خالص است را بررسی و تعیین کنند که آیا هزینهها میتوانند برای مدت طولانی دوام بیاورند یا خیر.
با انجام تمام اقدامات لازم برای تکمیل نسبت دارایی به بدهی و تضمین پرداخت بدهی، به کسب و کار در دستیابی به اهدافی مانند رشد و توسعه کمک میکند.
4- نظارت بر نقدینگی
مشاهده دورهای صورت های جریان نقدی یا گزارش های نقدینگی برای اطمینان از اینکه جریان نقدی شرکت برای دستیابی به اهداف بلند مدت کافی است.
- یک کسب و کار میتواند با برنامه ریزی برای این سناریو با استفاده از مدیریت استراتژیک، اقدامات به موقعی را انجام دهد که منجر به منافع پولی جهت جلوگیری از بحران نقدینگی ناشی از تاخیر در پرداختها شود.
5-از خطرات قانونی جلوگیری میکند
- به سیاستهایی را برای کارکنان در نظر بگیرند. همچنین به سازمانها اجازه میدهد تا سیاستها و کنترلهای داخلی را برای حل تضاد منافع بین اعضای هیئت مدیره و سهامداران تنظیم کند.
مزایای غیر مالی مدیریت استراتژیک شامل موارد زیر است:
1- یک استراتژی برای کسب و کار ایجاد میکند
- مزایای مدیریت استراتژیک این است که به شرکت اجازه میدهد تا حس جاه طلبی ایجاد کند و مسیری را برای شرکت ترسیم کند، این مسیر شامل تعیین اهداف و اهداف عملی است که به شرکت در انجام ماموریتش کمک میکند.
- همچنین چارچوبی را برای اطمینان از تخصیص منابع ایجاد میکند و امکان تصمیم گیری موثر در زمینههایی مانند بازاریابی، استخدام، عملیات و تخصیص بودجه را فراهم میکند.
2-جوان سازی نیروی انسانی
- از دیگر مزایای آن شامل اتخاذ تصمیمات استراتژیک برای توسعه استراتژی استخدام است که توانمندترین متخصصان را جذب میکند تا این اطمینان حاصل شود که شرکت در صنعت شایستهترین است.
- میتواند شامل ایجاد تغییراتی در روش های استخدام بر اساس اطلاعات دقیق استخدام های جدید و منابع انسانی، ایجاد شرح وظایف کامل که بهترین نامزدها را جذب میکند و انجام اقدامات اضافی برای افزایش رضایت کارکنان باشد.
برای مطالعه بیبشتر: داشتن تفکر استراتژیک به چه معناست؟
مدیریت استراتژیک چگونه کار میکند؟
مدیریت استراتژیک مستلزم تعیین اهداف برای شرکت، تجزیه و تحلیل اقدامات رقبا، بررسی ساختار داخلی سازمان، ارزیابی استراتژیهای فعلی و تأیید اجرای استراتژیها در سطح شرکت است.
این نوع مدیریت میتواند تجویزی یا توصیفی باشد.
- تجویزی: به معنای توسعه استراتژیها قبل از یک موضوع سازمانی است.
- توصیفی: به معنای اجرای استراتژیها در صورت نیاز است. هر دو روش از تئوری و شیوههای مدیریت استفاده میکنند.
در حالی که مدیریت ارشد مسئول اجرای استراتژیها است، ایده ها، اهداف یا چالشهای سازمانی میتواند از هر عضو شرکت باشد. بسیاری از شرکتها استراتژیستهایی را استخدام میکنند که وظیفه آنها تفکر و برنامه ریزی استراتژیک برای بهبود عملکرد شرکت است.
انواع روشهای مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک به عنوان یک مفهوم میتواند به طرق مختلف مورد بررسی قرار گیرد. در زیر برخی از انواع محبوب این مدیریت آورده شده است:
1- تحلیل SWOT
SWOT مخفف نقاط قوت، ضعف، فرصتها و تهدیدها است. این تجزیه و تحلیل به شما امکان میدهد عوامل داخلی و خارجی را بررسی کنید. عوامل داخلی شامل عوامل مثبت (قوت) یا منفی (نقاط ضعف) است که در سازمان شما وجود دارد و میتواند به نحوی تغییر کند یا تحت تأثیر قرار گیرد، در حالی که عوامل خارجی شامل عوامل مثبت (فرصت ها) یا منفی (تهدیدها) است که خارج از موضوع وجود دارد.
مطالعه بیشتر: مشاوره و تدوین برنامه استراتژیک
2-کارت امتیازی متوازن
یک کارت امتیازی متوازن با تقسیم کردن فرآیند ارزیابی عملکرد به چهار حوزه کمک میکند که کدام جنبه از کسب و کار شما نیاز به بهبود دارد. این مرحله عبارتند از:
- یادگیری و رشد
- فرآیندهای کسب و کار
- دیدگاههای مشتری
- دادههای مالی
روش کارت امتیازی متوازن میتواند مکانیسمهای گزارش دهی به موقع ایجاد کند که تمام آمارهای مربوط به رشد شرکت را نشان میدهد.
پنج مرحله مدیریت استراتژیک
اگرچه رویکردها و چارچوبهای متفاوتی برای مدیریت استراتژیک وجود دارد، اما به طور کلی پنج مرحله در این فرآیند وجود دارد:
- شناسایی
- تحلیل و بررسی
- تشکیل
- اجرا
- ارزیابی
1- شناسایی
اولین قدم در مدیریت استراتژیک، ارزیابی مسیر فعلی شرکت میباشد که اغلب شامل درک هدف، مأموریت و جهت کلی استراتژیک شرکت است. ارزیابی فرآیند فعلی شرکت به شما در رسیدن به هدفتان کمک میکند.
2- تجزیه و تحلیل
هنگامی که روند فعلی را درک کردید، باید جزئیات را تجزیه و تحلیل کنید. چه کار میکند؟ چه چیزی کار نمیکند؟ چه اطلاعاتی از ذینفعان سازمانی میتوانید جمع آوری کنید؟ این زمان برای پاسخ به هر سؤالی است که به استحکام بخشیدن به عناصر ضروری برنامه استراتژیک کمک میکند. تجزیه و تحلیل SWOT، یا شناسایی نقاط قوت، ضعف، فرصتها و تهدیدها، ابزار مفیدی است.
3-تشکیل
هنگامی که اطلاعات مورد نیاز خود را به دست آوردید، نوبت به ایجاد یک برنامه عملیاتی برای رسیدن به هدف است. مطمئن شوید که مراحل واضح، متمرکز و مستقیماً با هدف در ارتباط هستند. اگر این فرآیند بر بسیاری از افراد در سازمان تأثیر میگذارد، دستورالعملهای پیاده سازی آسان برای درک آن آماده کنید.
4-اجرا
مراحل ذکر شده در برنامه استراتژیک خود را دنبال کنید. اطمینان حاصل کنید که همه ذینفعان برنامه را همانطور که برای حداکثر کارایی طراحی شده است اجرا میکنند.
5- ارزشیابی
آخرین مرحله مدیریت استراتژیک ارزشیابی است. در این مرحله شما باید محصول نهایی را ارزیابی کنید. به هدف رسیدید؟ آیا فرآیند به طور مناسب در سطح شرکت اجرا شد؟ بر اساس پاسخهای شما به این سؤالات، میتوانید در صورت نیاز بازنگری و تجدید نظر کنید.
عناصر فرآیند مدیریت استراتژیک
بسته به سازمان خود میتوانید مدیریت استراتژی را برای نیازها و اهداف مختلف تطبیق دهید. با این حال، اکثر فرآیندهای مدیریت استراتژیک موفق دارای اجزای استاندارد خاصی هستند، از جمله:
1- دارایی
امور مالی تأثیر مستقیمی بر دامنه و اثربخشی یک فرآیند مدیریت استراتژیک دارد. اگر شرکت شما از نظر مالی ثبات داشته باشد، میتواند اهداف بالاتری را تعیین کند، پروژههای اساسیتری را انجام دهد، استراتژیهای دقیقتری طراحی کند و کارکنان، منابع مالی و منابع بیشتری را به تلاشهای مدیریت استراتژیک خود اختصاص دهد. توانایی مالی یک سازمان به عوامل زیادی از جمله درآمد، جریان نقدی، حقوق صاحبان سهام، بازده سرمایه گذاری، هزینهها و بدهیها بستگی دارد.
2- پیش بینی
یک شرکت باید به طور مداوم در فرآیند مدیریت استراتژیک خود تغییراتی ایجاد کند، حتی اگر هدفش حفظ سطح فعلی سودآوری باشد. تغییرات بازار، انتقال بازار کار، نوسانات پایه مشتری و پیشرفتهای فناوری برخی از نشانههای اجتنابناپذیر بودن تغییر هستند. پیش بینی آینده بر اساس تجزیه و تحلیل دادههای گذشته و حال است. این مستلزم ارزیابی متغیرهایی است که ممکن است بر گسترش یا رشد سازمان در دنیای تجارت تأثیر بگذارد. در نتیجه، ایجاد یک برنامه مدیریت استراتژیک موفق به شدت به ظرفیت تولید پیش بینیهای دقیق بستگی دارد.
3- عوامل خارجی
هنگام شناسایی و تجزیه و تحلیل فرصتها و چالش ها، عوامل بیرونی برای یک سازمان مهم است. نمونهای از یک فرصت خارجی، در دسترس بودن فروشندگان واجد شرایط برای ارائه کالاها و خدماتی است که برای مدیریت استراتژیک تیم خود به آن نیاز دارید. در مقابل، یک چالش خارجی میتواند یک شرکت رقیب باشد که حقوق و مزایای سخاوتمندانه را ارائه میدهد، که برای جذب استعدادهای برتر باید با آنها مطابقت داشته باشید. سایر عوامل خارجی که میتوانند بر یک سازمان تأثیر بگذارند عبارتند از جمعیت شناسی، شرایط آب و هوایی، توسعه زیرساخت ها، فناوریهای نوظهور و تغییرات در مقررات فدرال.
هنگامی که سه عنصر فوق را با هم ترکیب میکنید، باید تمام اطلاعات و منابع مورد نیاز برای اجرای برنامه مدیریت استراتژیک خود را داشته باشید. با این حال، ممکن است مجبور شوید برنامه خود را به دقت تنظیم کنید تا با تغییراتی که ممکن است در طول مسیر رخ دهد، هماهنگ شوید. برای اجرای موفقیت آمیز برنامه مدیریت استراتژیک خود، باید از تفکر انتقادی و خلاقانه استفاده کنید، تصمیمات درستی را بر اساس همه عناصر اتخاذ کنید و چشم انداز و انتظارات خود را به وضوح به همه کارکنانی که وظیفه اجرای برنامه را بر عهده دارید، منتقل کنید.
برای مطالعه بیشتر: تعریف استراتژی چیست؟
تفاوت بین برنامه ریزی استراتژیک و مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک در مقابل برنامهریزی استراتژیک بدون برنامهریزی استراتژیک، بقا، رشد و گسترش کسبوکارها در درازمدت در فضای پررقابت امروزی غیرممکن است. برنامه ریزی استراتژیک فعالیتی است که اهداف را تعیین میکند و محیط داخلی و خارجی را برای طراحی، اجرا، تجزیه و تحلیل و تنظیم استراتژیها برای کسب مزیت رقابتی در نظر میگیرد.
برنامه ریزی استراتژیک دقیقاً مشابه مدیریت استراتژیک نیست که متضمن جریانی از تصمیمات و اقدامات مدیران سطوح عالی برای دستیابی به اهداف سازمانی باشد. این تنها مستلزم شناسایی و بکارگیری استراتژیها برای ارتقای سطح عملکرد و ایجاد تسلط بر صنعت است.
بسیاری از افراد فکر میکنند که این دو عبارت نشان دهنده یک چیز هستند، اما بین مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک تفاوت وجود دارد که در ادامه به طور مفصل آن شرح داده ایم.
مقایسه جدولی مدیریت و برنامه¬ریزی استراتژیک
مبنای مقایسه | برنامه ریزی استراتژیک | مدیریت استراتژیک |
تعریف | یک فعالیت آینده گرا است که به تعیین استراتژی سازمانی تمایل دارد و برای تعیین اولویتها استفاده میشود. | مجموعهای از تصمیمات یا اقدامات اتخاذ شده در رابطه با تدوین و اجرای استراتژیها برای دستیابی به اهداف سازمانی است. |
تاکید بر روی | بر اتخاذ تصمیمات استراتژیک بهینه تاکید دارد. | بر تولید نتایج استراتژیک، بازارهای جدید، محصولات جدید، فناوریهای جدید و غیره تاکید دارد. |
مدیریت | برنامه ریزی استراتژیک یک مدیریت با برنامه است. | مدیریت استراتژیک یک مدیریت بر اساس نتایج است. |
فرآیند | فرآیند تحلیلی | فرآیند عمل گرا |
کارکرد | شناسایی اقداماتی که باید انجام شود. | شناسایی اقداماتی که باید انجام شود، افرادی که اعمال را انجام میدهند، زمان مناسب برای انجام عمل، روش انجام عمل. |
1. تعریف
برنامه ریزی استراتژیک: برنامه ریزی استراتژیک ممکن است به عنوان یک فعالیت آینده نگر بلندمدت درک شود که توسط مدیران سطح بالا انجام میشود و بر کل سازمان متمرکز است. اهداف کلی شرکت، سیاستهای چارچوب و مهمتر از همه، کمک به تعیین استراتژی سازمانی، مقابله با رقابت و بقا و رشد در بازار را تعیین میکند. به زبان ساده تر، برنامه ریزی استراتژیک را میتوان به عنوان یک بررسی رسمی از مسیر اقدام آینده شرکت تعریف کرد.
مدیریت استراتژیک: یک کارکرد مدیریت عالی است که برای تعیین اولویت ها، تمرکز و جهت دهی منابع، تقویت عملیات، حصول اطمینان از همسویی کارکنان در جهت دستیابی به اهداف سازمان و موقعیت سازمان با توجه به محیط در حال تغییر به کار میرود. همچنین هدف سازمان را برای پنج سال آینده مشخص میکند.
2. رویکرد
برنامه ریزی استراتژیک: دو نوع رویکرد وجود دارد. رویکرد بالا به پایین: یک رویکرد متمرکز برای تدوین استراتژی را ترسیم میکند که در آن مرکز چشم انداز، مأموریت، و اهداف سازمان را تعیین میشود. رویکرد پایین به بالا: واحدهای مستقل یا نیمه خودمختار با رویکرد پایین به بالا مشخص میشوند که در آن نقش استراتژیک توسط مراکز شرکت تعیین نمیشود.
روند استراتژیک
همان طور که اشاره کردیم منظور از مدیریت استراتژیک، فرآیندی است که به سازمان کمک میکند تا محیط کسب و کار داخلی و خارجی خود را ارزیابی کند، چشم انداز استراتژیک را تشکیل، اهدافی را تعیین، جهت دهی و استراتژیهایی را تدوین و اجرا میکند که در راستای دستیابی به اهداف سازمان باشد.
هدف مدیریت استراتژیک به دست آوردن مزیت رقابتی پایدار است تا جانشین رقبا شود و به موقعیت برتر در کل بازار دست یابد. علاوه بر این، سازمان را با توجه به تغییرات محیط کسب و کار ارزیابی، راهنمایی و تنظیم میکند. شکل زیر روند استراتژیک را در توالی مراحل مختلف توضیح میدهد.
برای مطالعه بیشتر: مشاوره مدیریت استراتژیک
شکل بالا یک فرآیند پویا از طراحی، پیاده سازی، تجزیه و تحلیل و کنترل استراتژیها برای تعیین هدف استراتژیک شرکت است که با توسعه ماموریت، اهداف و مقاصد، سبد کسب و کار و برنامهها آغاز میشود.
تفاوتهای کلیدی بین برنامه ریزی استراتژیک و مدیریت استراتژیک
نکات زیر تا آنجا که به تفاوت بین مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک مربوط میشود بسیار مهم است:
- یک فعالیت آینده نگر که تمایل به تعیین استراتژی سازمانی دارد و برای تعیین اولویتها استفاده میشود، برنامه ریزی استراتژیک نامیده میشود. در مقابل، مدیریت استراتژیک مجموعهای از تصمیمات یا حرکاتی است که مدیران ارشد در رابطه با تدوین و اجرای استراتژیها برای دستیابی به اهداف سازمانی اتخاذ میکنند.
- در حالی که برنامه ریزی استراتژیک بر تصمیم گیری استراتژیک بهینه تمرکز دارد، مدیریت همه چیز در مورد تولید نتایج استراتژیک، بازارهای جدید، محصولات جدید، فناوریهای جدید و غیره است.
- فعالیت برنامه ریزی استراتژیک از مدیریت توسط برنامهها استفاده میکند، در حالی که فرآیند مدیریت استراتژیک از مدیریت بر اساس نتایج استفاده میکند.
- برنامه ریزی استراتژیک یک فعالیت تحلیلی است. زیرا با تفکر مرتبط است. برعکس، مدیریت یک فعالیت عمل محور است.
- برنامه ریزی استراتژیک شامل شناسایی اقداماتی است که باید انجام شود. برعکس، مدیریت شامل شناسایی اقداماتی است که باید انجام شود، افرادی که اقدامات را انجام میدهند، زمان مناسب برای انجام عمل، روش انجام آن عمل.
برای مطالعه بیشتر: داشبورد مدیریتی چیست؟
تأثیر مدیریت استراتژیک بر عملکرد سازمانی
تعداد کمی از کسب و کارها میتوانند بدون تعیین اهداف یا برنامه ریزی رشد کنند یا حتی زنده بمانند. به همین دلیل است که مدیریت استراتژیک اهمیت دارد. برنامه ریزی استراتژیک به اهداف و برنامههای سازمان نگاه میکند و مشخص میکند که برای تحقق آنها چه کاری باید انجام شود. اگر به خوبی اجرا شود، عملکرد سازمان باید بهبود یابد.
دانشگاه ویکتوریا آنلاین میگوید حتی اگر معیارها عملکرد سازمانی شما را A+ نشان دهند، این یک شرط دائمی نیست. محیط کسب و کار هرگز ساکن نیست. رقبای جدید وارد بازی میشوند، محصولات قدیمی از محبوبیت خارج میشوند و اقتصاد میتواند در اطراف شما تغییر کند. مدیریت استراتژیک راهی برای تولید اوج عملکرد سال به سال است.
عملکرد سازمانی هدف تلاشهای مطالعاتی فشرده است. اینکه چگونه یک سازمان مأموریت خود را به خوبی انجام میدهد و اهداف خود را از ارائه برنامهها به انجام میرساند، مهمترین نگرانی است. در دنیای پر هرج و مرج امروزی و محیطی که دائماً در حال تغییر است، فقط سرپا نگه داشتن سازمان کافی نیست، بلکه پیشرفت مداوم به سمت برخی از اهداف کاملاً تعریف شده بسیار ضروری است.
سازمانهای مبتنی بر دانش مدرن مکان مناسبی برای استفاده از رویکردهای مدیریت استراتژیک هستند، زیرا مدیریت میتواند از آنها برای بهبود موقعیت سازمان، رضایت مصرفکنندگان و دستیابی به اهداف عملکرد استفاده کند. مدیران راهبردهایی را برای راهنمایی نحوه انجام کسب و کار سازمان و کمک به انتخابهای منطقی و منسجم در میان علل جایگزین اقدام ابداع میکنند. مدیران استراتژیک تصمیم میگیرند و مسیر و اقدامی را که میتوانند انتخاب کنند، نشان میدهند، آنها تصمیم میگیرند که نرخ خاصی را تعیین کنند و کسب و کار خود را به شیوه ای خاص بدون استراتژی انجام دهند، مدیریت هیچ نقشه راهی برای پیگیری، مدیریت و برنامه اقدام واحدی برای تولید نتایج مورد نظر ندارد.
مدیریت استراتژیک توسط تامپسون و استریکلند (2001) به این صورت تعریف شده است: «فرآیندی که از طریق آن مدیران جهت گیری مدت زمان یک سازمان، اهداف عملکردی مشخص را تعیین میکنند و برنامههایی را برای دستیابی به این اهداف در پرتو همه شرایط داخلی و خارجی مرتبط ایجاد میکنند و سپس متعهد به اجرای آن برنامهها میشوند.
برای مطالعه بیشتر: آشنایی با مدیریت عملکرد سازمانی
وظایف حیاتی مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک دارای پنج وظیفه مدیریتی حیاتی و مرتبط است که بدین ترتیب توضیح داده شده است:
- تصمیم گیری (در مورد نوع کسب و کاری که یک سازمان انجام خواهد داد) و ایجاد یک چشم انداز استراتژیک برای اینکه سازمان میخواهد به کجا برود (و توسعه منابع انسانی کسانی که قرار است آن را به آنجا برسانند) میباشد. در واقع بهرهوری را افزایش میدهد، جهت بلندمدت را فراهم میکند و مأموریت روشنی را ایجاد میکند که باید انجام شود.
- تدوین استراتژی برای دستیابی به نتایج دلخواه
- پیاده سازی و اجرای استراتژی انتخاب شده به طور کارآمد و موثر.
- شروع تنظیمات اصلاحی برای 10 جهت، اهداف، استراتژی یا اجرا در دوره G با توجه به تجربه واقعی، شرایط در حال تغییر، ایدههای جدید و احتمالات.
- این امر شامل یک تحلیل و برنامه ریزی منطقی است که “نقشه راه” را برای تحقق آن آینده فراهم میکند.
به طور کلی علاوه بر این ها، وظیفه ارزیابی عملکرد سازمان مستلزم استفاده بیشتر از عملکرد مدیریت استراتژیک است و شروع هرگونه تعدیل اصلاحی در پایان و آغاز چرخه مدیریت استراتژی است.
علاوه بر این، اعتقاد بر این است که شیوههای مدیریت استراتژیک بر فرآیندهای سازمانی تأثیر میگذارد و هماهنگی کاری را برای بهره وری به خوبی طراحی شده بهبود میبخشد. در نتیجه، مدیران استراتژی باید به اندازه کافی هوشیار باشند تا تشخیص دهند که چه زمانی شرایط در حال تغییر نیاز به پاسخ استراتژیک دارد و چه زمانی نیازی به پاسخ نیست. شناسایی تحولات بزرگ، احساس بادهای تغییر و انجام تنظیمات لازم، مسئولیت آن هاست.
سوالات متداولبرای مشاهده روی سوالات کلیک نمائید.
مدیریت استراتژیک چیست؟
مزایای اصلی مدیریت استراتژیک چیست؟
پنج مرحله مدیریت استراتژیک چیست؟
نمونه ای از مدیریت استراتژیک چیست؟
چگونه می توان مدیریت استراتژیک را پایدار کرد؟
1 دیدگاه دربارهٔ «مدیریت استراتژیک چیست؟| معرفی کاربردها و روشهای مدیریت استراتژیک»
مدیریت استراتژیک یکی از ارکان اصلی موفقیت هر سازمان در دنیای امروز است. اهمیت مدیریت استراتژیک در تصمیمگیریهای کلیدی و ایجاد یک چشمانداز مناسب برای سازمان کاملاً مشهود است. این رویکرد نه تنها به تدوین استراتژی برای دستیابی به نتایج مطلوب کمک میکند، بلکه در پیادهسازی و اجرای مؤثر استراتژیها نیز نقشی حیاتی ایفا میکند. شناسایی و تنظیم اهداف، در کنار ارزیابی عملکرد سازمان، از دیگر وظایف مدیریت استراتژیک محسوب میشود.
علاوه بر این، مدیریت استراتژیک به سازمانها این امکان را میدهد که با شرایط در حال تغییر محیط کسبوکار سازگار شوند و از فرصتهای جدید بهرهبرداری کنند. با بهرهگیری از یک تحلیل منطقی و تدوین یک “نقشه راه”، مدیریت استراتژیک میتواند زمینهساز تحقق آرزوهای سازمانی باشد. در واقع، ارزیابی مداوم عملکرد و شروع هرگونه تعدیل اصلاحی، حلقهای از چرخه مدیریت استراتژیک است که به سازمانها کمک میکند تا به سمت هدفهای آینده خود گام بردارند و به بهرهوری بیشتری دست یابند. از این رو، مدیریت استراتژیک یک نیاز ضروری برای هر سازمان در راستای رسیدن به موفقیت پایدار تلقی میشود.