چگونه میتوان موانع رایج اجرای استراتژی را پشت سر گذاشت و استراتژی خود را به عمل تبدیل کرد؟ هر ساله سازمانهای متعددی تلاش میکنند تا استراتژی جدیدی را در شرکت خود پیادهسازی کنند تا تغییرات مثبتی را در سازمان خود به وجود آورند و همانطور که شاید حدس زدهاید، بسیاری از آنها شکست میخورند. دلیل اصلی این شکستها، اجرای ضعیف استراتژی است. در واقع، طبق گزارش مجله فورچون، ۹ تا از ۱۰ استراتژیهای کسبوکار به دلیل اجرای ضعیف شکست میخورند.
چرا این اتفاق میافتد؟ چرا سازمانها پس از ماهها کار سخت برای ایجاد استراتژی، در اجرای آن شکست میخورند؟ سادهتر بگوییم، اجرای استراتژی وظیفهای چالشبرانگیز است. حتی اگر سازمان شما توانسته باشد استراتژی بهخوبی تعریف شدهای را روی کاغذ ارائه دهد، اجرای آن استراتژی در عمل یک ماجرای دیگر است. ماجرایی که نیازمند تطابق، تلاش گروهی، پشتکار، مشارکت و بسیاری از اقدامات هدفمند است.
چگونه میتوانید اجرای موفق استراتژی را در سازمان خود تضمین کنید؟ به نکات زیر توجه کنید.
اما در ابتدا، به اصول اولیه میپردازیم.
استراتژی چیست؟
به بیان ساده، استراتژی فرایندی است که موقعیت فعلی شما را تعریف میکند، محلی که میخواهید بروید را مشخص میکند، چگونگی رسیدن به آن محل را برنامهریزی میکند، سپس برنامههای خود را در عمل اجرا کرده و پیشرفت آنها را نسبت به اهداف تعیین شده بررسی میکند. یک استراتژی شرکتی قوی، تعداد زیادی عوامل را در نظر میگیرد از جمله محیط کسبوکار سازمان، شرایط بازار، رقبا، ساختارها، کارکنان، محصولات، فرایندها، ریسکها، اهداف بلندمدت و کوتاهمدت و غیره.
چرا استراتژی مهم است؟
داشتن استراتژی به این دلیل مهم است که جهتی را برای کل سازمان فراهم میکند. یک استراتژی بهخوبی تعریف شده مانند نقشهای برای تمام ذینفعان شما عمل میکند تا اهداف سازمان شما و گامهایی که انتظار دارید ذینفعان برای رسیدن به این اهداف بردارند، را مشخص کند. بدون استراتژی، ممکن است همسویی در سازمان شما دشوار شود و تصمیمات درست گرفته نشود، زیرا ذینفعان نخواهند فهمید که شما در تلاش برای دستیابی به چه چیزی هستید.
اجرای استراتژی چیست؟
اجرای استراتژی فرایندی است که باهدف دستیابی به اهداف و مقاصد سازمانی، برنامههای استراتژیک را به عمل میاندازد. این فرایند پس از برنامهریزی استراتژیک اتفاق میافتد که در آن شما برنامههای استراتژیک خود را تعریف میکنید.
چرا استراتژیها با شکست روبهرو میشوند؟
به گفته مجله کسبوکار هاروارد (Harvard Business Review)، 67 درصد از استراتژیهای بهخوبی تدوین شده به دلیل اجرای ضعیف شکست میخورند. اما دلایل دیگری نیز وجود دارند. برخی از موانع رایج برای اجرای موفق استراتژی عبارتاند از:
– استراتژی مبهم / عدم درک از استراتژی
– عدم انتقال در اعطای مسئولیت تصمیمگیری
– عدم احساس مالکیت از برنامهها یا مراحل استراتژیک
– کمبود منابع کافی
– خستگی و ازدستدادن انگیزه
– عدم تمرکز و مشارکت در بلندمدت
– عدم اشتراک اطلاعات بین افراد و واحدهای کسبوکار مسئول برای اجرای استراتژی
راههای مقابله با این موانع را میتوان بهصورت مجموعهای از نکات عملی که در زیر ذکر شده است، خلاصه کرد. هر چند فقط پیروی ساده از این نکات موفقیت اجرای استراتژی را تضمین نمیکند، اما احتمالاً شانس موفقیت را بهشدت بهبود میبخشد.
7 نکته برای اجرای موفق استراتژی
1.آغاز با یک استراتژی بهخوبی تعریف شده
همانطور که قبلاً تعریف کردیم، استراتژی فرایند تعریف موقعیت فعلی شما، محلی که میخواهید باشید و چگونه قصد دارید به آنجا برسید، سپس اقدام به اجرای برنامههایتان و پیگیری پیشرفت آنها در برابر اهداف تعیینشدهتان است. برای توسعه استراتژی سازمان خود، بهترین موقعیت برای شروع ارزیابی ارزش پیشنهادی مشتری (CVP) سازمان شما است، یعنی چه ارزشی برای مشتریانتان ارائه میدهید؟ مشتریان شما چه کسانی هستند؟ چه مزایایی از محصول یا خدمات شما دارند؟ چگونه از رقبایتان متمایز هستید؟
بر اساس ارزیابی خود، دیدگاه و اهداف خود را تعریف کنید. بیان کنید که سازمان شما در حال حاضر کجاست (وضعیت فعلی شما)، به کجا میروید (مقصد استراتژیک شما) و چگونه قصد دارید به آنجا برسید (برنامههای شما).
مطمئن شوید که تصمیمگیرندگان کلیدی را از هر سه سطح مدیریت سازمان خود – استراتژیک، تاکتیکی و عملیاتی – در فرایند مشارکت داشته باشند. مشارکت افرادی که نهایتاً مسئولیت اجرای بخشهای مختلف استراتژی شما را برعهده خواهند گرفت، مشارکت ذینفعان را از ابتدا تقویت میکند و به تعهد بیشتر آنها به برنامهها زمانی که نوبت به اجرای آنها میرسد، منجر میشود.
تیم اجرایی شما (سطح استراتژیک) باید جهتگیری استراتژیک را به تیمهای مدیریتی خود (سطح تاکتیکی) ارائه دهد تا آنها بتوانند برنامههای مرتبط را ایجاد کرده و آنها را به تیمهای عملیاتی مناسب (سطح عملیاتی) برای اجرا منتقل کنند.
برای تعریف واضح استراتژی، آن را بهگونهای توضیح دهید که قابلفهم باشد – از زبان عام و اصطلاحات مورد توافق استفاده کنید. (اگر کارمندان شما استراتژی را نفهمند یا آن را گیجکننده بیابند، قادر به اجرای آن نخواهند بود.) اهداف بلندمدت خود را به اهداف پروژهای قابلاجرا تبدیل کنید. در مورد اینکه کدام فرد یا تیم مسئول اجرای هر برنامه، وظیفه یا ابتکار است و موعدهای تحویل کارها چه زمانی هست، واضح باشید. وضوح در تعریف اهداف، فرایندهای کسبوکاری را کارآمد و مؤثر میکند.
نکته تخصصی: هنگام ایجاد استراتژی خود، نظرات کارکنان سطح عملیاتی را نباید دستکم گرفت. آنها نزدیکترین به مشتریان شما هستند و بنابراین میتوانند بینشهای ارزشمندی را درباره نیازها، خواستهها، چالشها، رفتارها و غیره مشتریان شما ارائه دهند. هرگز نمیدانید بهترین ایدهها از کجا خواهند آمد.
2. ارتباط دادن استراتژی
برای اجرای استراتژی خود، باید آن را به اشتراک بگذارید. برای موفقیت در اجرای استراتژی، کارکنان در تمام سطوح سازمان شما باید درک کنند که استراتژی شما چیست، چگونه بر آنها و نقش آنها تأثیر میگذارد و چه انتظاراتی از آنها دارید. اگر کسی به تیمهای شما اعلام نکند که چه انتظاراتی از آنها دارید، نمیتوانید توقع داشته باشید که آنها این کار را انجام دهند.
ارتباطات نهتنها در ابتدای اجرای استراتژی شما مهم است؛ بلکه در طول تمام فرایند از برنامهریزی تا اجرا و نظارت بر استراتژی شما نیز حائز اهمیت است. بهویژه اگر یک استراتژی جدید معرفی میکنید، نباید از ارتباطات زیاد در مورد آن پرهیز کنید.
برای ارتباط مؤثر استراتژی در سراسر سازمانتان، مطمئن شوید که خطوط خوبی از ارتباطات بالابهپایین و پایینبهبالا برقرار کردهاید.
- ارتباط از بالابهپایین (ارتباط از سطح استراتژیک به سطوح تاکتیکی و عملیاتی) امکان میدهد تا مدیران ارشد بتوانند دیدگاه، دستورالعملها، اخبار، بهروزرسانیها و سایر اطلاعات را به کارمندان خط مقدم ارتباط دهند. استفاده از ارتباط بالابهپایین به کارمندان کمک میکند تا اطلاعاتی درباره برنامهها، اهداف و مقاصد سازمان را دریافت کنند.
- ارتباط از پایینبهبالا (ارتباط از سطح عملیاتی به سطح تاکتیکی و استراتژیک) به کارمندان امکان میدهد تا بازخورد (مانند یادگیریها، ایدهها، اندیشهها، نظرات، انگیزهها، چالشها و غیره) را به مدیریت ارشد ارائه دهند. استفاده از ارتباطات پایینبهبالا به مدیریت ارشد امکان میدهد تا از بینشهای ارزشمند کارکنان خط مقدم بهرهمند شوند و استراتژی سازمان را بهتناسب آن بهینهسازی کنند.
با استفاده از خطوط ارتباطی از بالابهپایین و از پایینبهبالا، سازمان شما میتواند محیط کاری مثبت ایجاد کند، فرهنگ اعتماد و احترام متقابل را ترویج دهد و همه را به استراتژی سازمان متصل نگه دارد.
نکته تخصصی: هرگز فرض نکنید که ارتباط استراتژی به طور خودکار اتفاق بیفتد. در عوض، اطمینان حاصل کنید که آن را بهعنوان مورد عملیاتی در برنامههای خود قرار دهید. این کار وضوحی ایجاد میکند در مورد اینکه چه کسی مسئول اطمینان از ارتباط استراتژی شما است.
3. ایجاد برنامههای قابل اجرا
همانطور که پیتر دراکر نوشت:
«برنامهها تنها نیتهای خوب هستند، مگر اینکه فوراً به کار سخت تبدیل شوند.»
برای موفقیت در اجرای استراتژی، برنامههای شما باید عملیاتی باشند. برای عملیاتیکردن برنامههایتان، در مورد مسئولیتها، مهلتها و معیارهای موفقیت مشخص باشید. برنامههای شما باید تمام گامهایی که باید برای دستیابی به هدف نهایی هر برنامه انجام شوند را توصیف کنند و هر گام باید دارای یک مسئول اختصاصیافته و یک مهلت توافق شده باشد. مهلتها به عمل وادار میکنند. اگر برنامه شما شامل ابتکارات مستمر با تاریخهای معین نشده است، باید به طور واضح تعریف کنید که چگونه و چقدر اغلب موفقیت آنها را اندازهگیری خواهید کرد.
نکته تخصصی: برنامههای خود را چابک و انعطافپذیر نگه دارید. باتوجهبه محیط کسبوکار که بهسرعت در حال تغییر است، اجرای استراتژی چابک امروزه مهمتر از همیشه است. اگر اهداف شما به طور ناگهانی تغییر کنند، باید بتوانید برنامههای خود را متناسب با آن تعدیل کنید. اگر برنامههای شما دیگر با اهداف استراتژیک شما هماهنگ نیستند، باید بتوانید آنها را تغییر دهید.
4. ارزیابی منابع و توانمندیها
یکی از موانع رایجی که شرکتها در اجرای استراتژی با آن مواجه میشوند، کمبود منابع کافی است. این اتفاق معمولاً زمانی رخ میدهد که تلاش در اجرای استراتژی بدون ارزیابی قبلی نیروی کار و توانمندیهای سازمان داشته باشد.
برای پیشروی از این مانع، به منبع فعلی و توانمندیهای خود نگاهی بیندازید. سپس منابع فردی را به وظایف و برنامههای موردنیاز برای اجرای استراتژی اختصاص دهید. (مطمئن شوید که منابع اختصاصدادهشده دانش کافی برای انجام کارهای لازم را دارند. در غیر این صورت، شما ممکن است نیاز به آموزش بیشتری داشته باشید)
نکته تخصصی: نباید منتظر آخرین لحظه باشید تا ارزیابی منابع را انجام دهید. بهترین روش این است که همزمان با توسعه استراتژی خود، ارزیابی کارکنانتان را شروع کنید. هرچه زودتر از نواقص مطلع شوید، زودتر میتوانید آنها را اصلاح کنید.
با انجام ارزیابی نیروی کار و مهارتهای آنها در مقایسه با استراتژیتان، باید بهسرعت بتوانید تشخیص دهید که آیا بهدرستی نیروی کار دارید، یا نیاز به کسب تواناییهای اضافی دارید.
نکته تخصصی: اجازه ندهید کمبود منابع واجد شرایط شما را از دنبالکردن استراتژیتان ناامید کند. بهجای آن، منابع کسبوکار خود را با استراتژی خود مطابقت دهید. بهعنوان یک سازمان، شما قدرت آموزش، استخدام، خرید، برونسپاری و بهدستآوردن هر گونه منابع و خدمات موردنیاز خود را دارید. اگر استراتژی شما به تخصص خاصی نیاز دارد – یک متخصص استخدام کنید. اگر استراتژی شما به سرمایه اضافی نیاز دارد – سرمایه جمعآوری کنید. هرگز نگویید «برای این کار بودجهای نداریم.» اگر سازمان شما استراتژی را سنگ بنای موفقیت میداند، با سرمایه شما را حمایت خواهد کرد و با سرمایه، تقریباً میتوانید هر کاری انجام دهید.
5. تعیین انتظارات زمانبندی مناسب
اجرای استراتژی یک پروژه نیست. این فرایندی مداوم و دائمی است. باتوجهبه مقیاس برنامهها و فعالیتهای استراتژیک شما، ممکن است هفتهها، ماهها یا حتی سالها طول بکشد تا نتیجه مطلوب را ببینید. حائز اهمیت است که این واقعیتها را از پیش به ذینفعان کلیدیتان اطلاع دهید تا سؤال «چه زمانی نتایج را خواهیم دید؟» را از یاد ببرند و آنها را در درازمدت مشتاق نگه دارید. بیش از حد معمول، اجرای استراتژی مانند پروژهای ناموفق اعلام و پیش از اینکه شانس مناسبی برای موفقیت به آن داده شود، رها میشود.
6. آگاهی و مشارکت پذیری ذینفعان
با انجام برنامههای و فعالیتهای استراتژیک خود، اطمینان حاصل کنید که سهامداران جریان پیشرفت بهسوی اهدافتان هستند. این امر میتواند از طریق گزارشهای دورهای، گفتگوهای برنامهریزی شده و جلسات بررسی صورت گیرد. برای حفظ تعهد و انگیزه ذینفعان خط مقدم، در نظر داشته باشید که برای عملکرد خوب آنها پاداش در نظر بگیرید.
7. به کار گیری ابزار مناسب
به گفته وینستون چرچیل:
«هرچند که استراتژی زیبا باشد، گاهی اوقات باید نگاهی به نتایج بیندازید.»
وجود نرمافزار مدیریت استراتژی خوب، اجرای استراتژی شما را آسان میکند. با نرمافزار مدیریت استراتژی مناسب، میتوانید استراتژی خود را در سطوح مختلف سازمان ارتباط دهید و همه را در جریان پیشرفت شما برای رسیدن به اهدافتان آگاه نگه دارید. ممکن است اهداف خود را روی نقشههای استراتژیک مجسم سازید، نقشها و مسئولیتها را تعیین کنید، پیشرفت برنامهها و ابتکارات خود را پیگیری کنید، کارهای عقبافتادة خود را دنبال کنید، هشدارها و اعلانات را بهصورت خودکار تنظیم کنید، گزارشهای کلی برای مدیریت ارشد تولید کنید، و بسیاری دیگر از این موارد.
نتیجهگیری
اجرای استراتژی به دلایل متعددی یک وظیفه چالشبرانگیز است. طبق بررسیهای هاروارد بیزینس ریویو، ۶۷ درصد از استراتژیهای خوب ترسیمشده به دلیل اجرای ضعیف شکست میخورند. دلایل دیگر شامل استراتژی نامشخص، نقشها و مسئولیتهای بد تعریفشده، فقدان مالکیت، کمبود منابع، ازدستدادن تمرکز، عدم بهاشتراکگذاری اطلاعات، و دیگر موارد است.
برای غلبه از این چالشها و تبدیل استراتژی به عمل، به این هفت نکته توجه کنید:
- آغاز با یک استراتژی بهخوبی تعریف شده – تعیین کنید که در حال حاضر کجا هستید، کجا میخواهید باشید و چگونه قصد دارید به آنجا برسید.
- ارتباطدادن استراتژی – برای اجرای استراتژی خود، باید آن را ارتباط دهید.
- ایجاد برنامههای قابلاجرا – مسئولیتها، مهلتها و معیارهای موفقیت را بهوضوح بیان کنید.
- ارزیابی منابع و توانمندیها – هیچ استراتژیای نمیتواند اجرا شود مگر این که به طور مناسب کارکنان برای این کار استخدام شده باشند.
- تعیین انتظارات زمانبندی مناسب – اجرای استراتژی به طور ناگهانی اتفاق نمیافتد.
- آگاهی و مشارکتپذیری ذینفعان – جلسات منظم به نگهداری استراتژی در ذهن همه کمک میکنند.
- بهکارگیری ابزار مناسب – مدیریت استراتژی با نرمافزار مناسب آسانتر است.
اجرای موفق استراتژی نیازمند بیش از یک جهتگیری واضح از مدیریت بالا است، بلکه نیازمند مشارکت و همسوسازی در سطوح سازمانی مختلف است، و تلاش گروهی از واحدهای تجاری متعدد که هرکدام بر روی وظایف اختصاصیافته خودکار میکنند، اما همگی بهسوی اهداف مشترک شرکت کار میکنند. با استفاده از ابزار مناسب مدیریت استراتژی، سازمانها قادر به بهتر ارتباط برقرارکردن استراتژی خود در سراسر سازمان، اجرای برنامههای خود، نظارت بر وضعیت و پیشرفت فعالیتهای خود، و اطمینان حاصل کنند که سازمانشان برای دستیابی به اهداف استراتژیک خود در مسیر صحیح قرار دارد.
نویسنده و مترجم: تیم یسناپارس