بصیرت به عنوان یکی از اجزای اساسی رهبری کارآمد شناخته شده است. در یک سازمان برای اینکه برنامه ریزی باموفقت انجام شود مدیران باید دارای بینش و درک لازم از محیط داخلی و خارجی سازمان خود داشته باشد. دو مولفه دوراندیشی و آینده نگری مدیر به پیشبرد اهداف سازمان کمک میکند.
برای مدیریت موفق در انواع سازمانها بصیرت به معنای تجسم مثبت از آینده و در کنار آن شناخت کافی و تنظیم برنامههای بلند مدت و همه جانبه جهت آینده مطلوب ضروری است. این مولفه از عوامل اثربخشی سازمان هاست. برخورداری مدیران از بصیرت مدیریتی، توجه به چشم انداز استراتژیک، تفکر استراتژیک، استفاده از برنامه ریزی استراتژیک در سازمانها میتواند زمینه ساز ایجاد آینده ی مطلوب در نظام سازمان شود. در این مطلب سعی شده است مفهوم بصیرت در مدیریت و ضرورت برخورداری مدیران از آن مورد بررسی قرار داده ایم.
برای مطالعه بیشتر:آشنایی با مدیریت عملکرد سازمانی
تاریخچه بصیرت در مدیریت سازمانی
اصطلاح بینش و بصیرت تا دهه 1980 خیلی به ندرت در حیطه مربوط به رهبری و مدیریت مورد استفاده قرار میگرفت. از آن زمان به بعد به واسطه رقابت شدید جهانی، کوتاه شدن چرخههای تولید و تکنولوژی و کهنه شدن سریع راهبردها به آینده سازمان، رهبران سازمانی به آینده سازمان خود توجه بیشتری مبذول داشتند. بینش و بصیرت به تصویری از آینده همراه با تفسیری روشن از چگونگی تلاش افراد برای ایجاد چنین آیندهای اشاره میکند و سه وظیفه مهم در ایجاد تغییر را بر عهده دارد:
1. روشن نمودن جهت کلی تغییر
2. آسان سازی تصمیمات جزئی و پیچیده
3. کمک به هماهنگی و یکپارچگی فعالیتهای گوناگون افراد
ویژگی مدیران دارای بصیرت
رهبران بصیر کسانی هستند که در درجه اول از قدرت تجسم، آینده نگری و تصویرپردازی نسبت به آینده برخوردارند و در درجه دوم دارای هوش و ذکاوتی بالایی هستند که با توجه به جوانب اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و تکنولوژیکی محیط اقدام به تدوین و اجرای چشم اندازی صحیح، واقع گرا و الهام بخش برای سازمانشان میشوند. به طور کلی چشم انداز باعث ترغیب افراد در جهت تحقق آن میشود که مهارتهای ارتباطی و عاطفی رهبران بصیر نیز در تحقق آن نقش مهمی دارد
نکته مهمی که لازم به ذکر است این است که موضوع بصیرت در مدیریت در کلیه سطوح تحلیل فردی، سازمانی و ملی قابل بحث است. به عنوان مثال:
در سطح فردی، افرادی که در آیندهای جذاب و قابل تحقق برای خود تجسم میکند در واقع نقش یک رهبر بصیر را ایفا نموده و چشم اندازی را ایجاد میکنند. با این امر خود را ملزم به پیروی نمودن از آن در جهت تحقق میکند.
در سطح سازمانی، هر سازمانی برای بقا و پایداری باید به جست و جو و فرصتهای ایجاد شده در آینده بپردازد و با ایجاد طراحی برنامه پایدار (که از طرق چشم انداز صورت میگیرد) موقعیت خود را در آینده مشخص کند.
در سطح ملی، بدیهی است که هر کشور برای آیندهای تضمین شده همراه با رفاه و پیشرفت برای ملت خود نیازمند رهبرانی است که دارای بصیرت بالا باشد و چشم اندازی را برای ملت خود ایجاد کند و در جهت توانمندسازی کارگزاران دولتی و شهروندان تلاش نماید.
بصیرت در مدیریت
بصیرت، آینده واقع گرایانه، قابل تحقق وجذاب برای سازمانها است و با مفهومی که در دانش سازمانی دارد به عنوان توان درک و فهم نامعلومی ها، به اندازه ماهیتهای مشخص شده و معلوم تعریف میشود.
به طور کلی بینش و بصیرت، تصویر ایده آلی از آنچه که میتواند انجام شود میباشد. رهبران باید به منظور محک زدن بینش و بصیرت خود به سه سوال پاسخ دهند:
1 -آیا مسیر انتخاب شده، مسیری صحیح است؟
2 -آیا اهداف انتخاب شده، اهداف صحیح میباشند؟
3-آیا زمان ها، زمان صحیحی میباشند؟
مسیر حرکت سازمان توسط بینش تعیین میشود و اینکه چرا رهبران و پیروان باید در این مسیر حرکت کنند را، توصیف میکند. لازم به ذکر است که بینش و بصیرت باید به افراد توانایی بخشد، به کارشان معنا و هدف دهد، تعهد را در آنان به وجود آورد و استانداردهای تعالی را تدوین کند.
در مقاله مدیریت راهبردی اشاره کردیم که مینتزبرگ در طی تحقیقات خود به این نتیجه رسید که تدوین استراتژی ضرورتا “فرآیندی منظم و پیوسته نیست بلکه ممکن است با یک جرقه شروع شود. موفقیت همیشه در راهی که بینش متولد شده شروع میشود. این تصور اشتباهی است که افراد فکر میکنند رهبران باید منبع تمام ایدهها باشد. یک رهبر بزرگ باید درست همانطور که یک ایده را میبیند قادر به تشخیص آن باشد. بنابراین یک رهبر یا یک ایده را ابداع میکند یا ممکن است آن را تشخیص دهد.
برای مطالعه بیشتر: مدیریت راهبردی چیست؟